- الی
- تا
معنی الی - جستجوی لغت در جدول جو
- الی ((اِ لا))
- به سوی، تا
- الی
- تا، به، به سوی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
دنبه سرین پیه گرسنگی
نرم تر نرمخوتر
درد آور
تیره شب شب دراز و تاریک
بسوی تو
شایسته تر سزاوارتر درخشش آذرخش در خورتر سزاوارتر
خوگر خو گرفته یار خوگر خوگیر معتاد، دمساز دوست
دلیر، بی رگ
یونانی پنیرک دشتی از گیاهان
دردناک، دردآورنده، بسیار دردناک
الفت گرفته، خوگرفته، یار، دوست، همدم
جفته، جفتک، لگد، جست و خیز چهارپایان
دردناک
خوی گرفته، معتاد، همدم، دوست
جفتک زدن چهارپا، جفتک
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بخشنده، بزرگ، محترم، پرورش دهنده گوسفندان پروار، مرکب از الین عربی به معنی بزرگ یا گوسفند پر دنبه + الف فاعلی فارسی، نام روستایی در نزدیکی رودیار
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ایلیار، یار ایل، نام یکی از پهلوانان خورشید شاه در داستان سمک عیار، ال (ترکی) + یار (فارسی)
امروز
شب بستن است: و درماه مبارک رمضان بهرات رسیده بالهام آسمانی بمضمون اللیل حبلی عمل نموده باوجود کمال بیم و هراس تا اختتام ماه رمضان صبر نمود
لاتینی سنبل زرد از گیاهان (سنبل و زمبل پارسی است) سنبل زرد
نوعی پارچه راه راه پشمی یا ابریشمی که با دست بافند الاجه
نرماندن نرمگردانیدن
رشته ها
جمع الیه، دنبه ها