- الگو
- مدل
معنی الگو - جستجوی لغت در جدول جو
- الگو
- روبر، نمونه
- الگو
- شکل چیزی که از کاغذ یا مقوا بریده باشند، مثل الگوی لباس که خیاط از روی آن پارچه را می برد، روبر، نمونه، سرمشق، نمونه
- الگو ((اُ))
- نمونه، طرح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه فال زند و پیش بینی کند فالگیر فال زن
دستبند زنان
حلقۀ فلزی باریک که زنان برای زینت به مچ دست می کنند و بیشتر از طلا یا نقره ساخته می شود، دستبند، دستیاره، دستینه، ورنجن، ایّاره، یاره، یارج، سوار، برنجن، اورنجن، آورنجن، دست برنجن
شعلۀ آتش، زبانۀ آتش
گندابرو
لوله کشی زیرزمینی که فاضلاب در آن می ریزد
((لِ گُ))
فرهنگ فارسی معین
اسباب بازی به صورت قطعه های کوچک چوب، فلز و مخصوصاً پلاستیک در شکل ها و رنگ های مختلف و قابل جفت شدن با یکدیگر برای ساختن بازیچه های گوناگون مثل خانه، صندلی و
شعلۀ آتش، زبانۀ آتش
جلبک، گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب و روی تنۀ بعضی درخت ها پیدا می شود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده می شود که بر روی آب شناور است، در اقیانوس ها بیشتر از همه جا رشد می کند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامی گیرد، از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده می شود، رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوه ای یا سرخ است، جل وزغ، چغزپاره، چغزواره، آلگ، جامۀ غوک، بزغسمه، غوک جامه، جغزواره، بزغمه، گاوآب
((اَ گُ))
فرهنگ فارسی معین
فرایندهای متناهی برای حل نوعی از مسائل، خصوصاً روشی که در آن به طور متوالی یک فرایند پایه برای حل مسئله تکرار شود
Pattern
создавать образец
mustern
створювати зразок
tworzyć wzór
modellare
modelar
modeler
patronen maken
สร้างรูปแบบ
membuat pola
بساطةٌ
नमूना बनाना
לעצב דפוס
패턴을 만들다