الاو الاو آتش شعله ناک. (برهان). آتش. (رشیدی) (جهانگیری). اَ لَو: ترا ای خواجه گر هیزم نباشد دم سرما که هنگام الاو است سواد شعر طوسی را طلب کن بسوزانش که او سرگین گاو است. مولانا طوسی (از رشیدی) ، جَمعِ واژۀ لَبَب. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
الوا الوا ستاره، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی و نیزه دار رستم پهلوان شاهنامه فرهنگ نامهای ایرانی
الان الان همین دم اینک هم اکنون ترکی شونده این دم همین دم هم اکنون اکنون، اینک، حالا فرهنگ لغت هوشیار