جزئی از اتم است که واجد بار الکتریسیتۀ منفی و مخالف بار الکتریسیتۀ پرتون می باشد. مقدار الکتریسیتۀ هر الکترون برابر است با: S. G. 10C-10*4/8 برحسب واحد الکترو استاتیک مساوی 19-10 * 1/6 کولن است. جرم آن برابر11837 پرتون یا هستۀ هیدرژن میباشد. الکترون از نظر تاریخی: یکی از نقاط مهم طرح مادۀ عمومی و کلی در قرن بیستم تجزیۀماده است به عناصر تشکیل دهنده خود که به مراتب از اتمهای شیمیایی کوچکترند. در قرن نوزدهم میلادی تئوری اتمی ماده تکوین یافت و مورد پذیرش اهل فن قرار گرفت و بر حسب آن عناصر شیمیایی مرکب از اتمهای مشخص و یک نوع و یک شکل شناخته شدند که ترکیب آنها بطریق مختلف موجب پیدایش عکس العملهای گوناگون شیمیایی و اجسام مختلف است. در قرن بیستم تجزیۀ هر یک از این اتمها نیز به عمل آمد و نشان داده شد که هر اتم واجد اجزای کوچکی است که یکی از آن اجزاء الکترون منفی و به عبارت مختصر الکترون است، و این جزء نخستین جزء اتم بود که با این خصوصیات کشف شد. اولین اطلاع ما بر اجزای کوچک (از جهت اندازۀ جرم) و تشکیل دهنده اتمها بر اثر مطالعۀ اشعۀ کاتدیک در وقت تخلیۀ الکتریکی ازلوله های تخلیه شده از هوا بعمل آمد. در اواخر قرن نوزدهم میلادی بحثی بین فیزیکدانان جریان داشت مبنی بر اینکه آیا اشعۀ کاتودیک امواجی هستند که در مسیر خود به حرکت در می آیند یا جزئی از اجزای بسیار کوچک مادی اند. کار تامسن در حدود 1897 میلادی و نیز تجربیات فیزیکدانان دیگر تا حدی موافق جریان اجزای کوچک مادی بودن آن بود که مطالعات وسیع بعدی احتمال فوق را بر کنار گذاشت و عقیدۀ اهل فن را به آنجا کشانید که همه متفقاً بگویند اشعۀ کاتدیک از اجزای اتم ساخته شده اند و اجزای اتم نیز بدون توجه به مبداء تولید یا وسیلۀ تولید همگی واجد یک نسبت جرمند و این نسبت مساوی 11837 جرم هستۀ هیدروژن است. باری نتیجۀ آزمایشهای متعدد شکی باقی نگذاشت که بگویند هر اتم واجد اجزائی است که یکی از آنها ’الکترون’ میباشد. در حدود 10 تا 15 سال بعد بموازات عمل و تجربه به روی جرم الکترونها دانسته شد که بارهای الکتریکی در الکتریسیته از واحدهای صلبی به نام الکترون، ساخته شده اند این نتیجه از یک طرف و تجربه روی الکترونهای منفی بعنوان اجزای اتم یا جرم بسیار کوچک معین از طرف دیگر موجب شد که در اتمهای شیمیایی خنثی از جهت الکتریکی بگویند که آنها باید دارای جزئی با بار مثبت نیز باشند تا سرانجام فعل و انفعالهای الکتریکی این دو نتیجۀ اتم خنثی دهد. این مطلب بوسیلۀ ’سر ارنست رادرفورد’ مورد دقت قرار گرفت و محل آن جزء به روی هستۀ اتم تعیین گردید. با توجه به این مقدمات نتیجه آن میشود که هر الکترون دارای دو معنی است. بموجب یک معنی الکترون یک واحد الکتریکی است و واجد یک بار الکتریکی اعم از مثبت یا منفی می باشد. این معنی اول بار از طریق استونی در سال 1881 میلادی مورد بحث قرار گرفت، در معنی دیگر الکترون جزء بسیار کوچکی با جرم خاص و معینی است که حامل بار الکتریکی مشخص است و از جهت اندازه و شکل هندسی بسیار کوچک می باشد. در سال 1932 میلادی اندرسون اعلام کرد که در تجزیۀ اتمی به اجزا با بار الکتریسیتۀ مثبت، به همان کیفیت الکترونهای منفی برخورده است و این اجزاء که بابار الکتریسیتۀ مثبت اند بنام پوزیترون معرفی شدند و در اشعۀ کیهانی یافته میشوند. الکترون مثبت از این به بعد جای خود را در فیزیک بموازات الکترون منفی باز کرد و بصورت یکی از واحدهای مقدماتی درآمد. قبل از 1927 میلادی مدارک تجربی با این اندیشه همراه بود که الکترونها اجزای بسیار کوچک مادی اند که حامل بار الکتریکی می باشند و بی آنکه شکل آنها معین شده باشد (چون مدرکی به دست نبود شکل الکترونها کروی فرض می شد) یا اندازۀ آنها مشخص باشد، بطور کلی می گفتند که آنهاخیلی کوچکتر از اتمهای شیمیایی اند. بر حسب این نظر بار منفی گرفتن یک جسم اینطور تعبیر می شد: جسم مزبورمقداری الکترون منفی گرفته است، و یا بالعکس بار مثبت داشتن بمعنی از دست دادن مقداری الکترون منفی بودو با این نظر جرم جسم با بار منفی زیادتر از جرم اجسام با بار مثبت می شد، منتها تفاوت آنقدر کوچک می نمود که قابل ذکر نبود. به سال 1927 میلادی آزمایش معروفی روی پراکندگی الکترونی بر سطح بلورین انجام گرفت و برحسب این آزمایش معلوم شد که عمل اشعۀ الکترونی همان عمل اشعۀ X می باشد و برحسب کمیت قابل بیان است، یعنی طول موج آنها عکس سرعت مفروض الکترونهاست. بر اثر این آزمایش دوباره بحث معروف اوایل قرن بیستم در بین فیزیکدانان زنده شد مبنی بر اینکه آیا اشعۀ کاتدیک موجند یا جریان اجزای بسیار کوچک ماده ؟ فرق بحث در این دوره با بحث در اوایل قرن بیستم آن بود که در اوایل قرن بیستم سخن تعبیری درباره چند حقیقت شناخته شده بود در حالی که پس از 1927 میلادی بعکس بحث بر تناقضی دور می زد که از همه جانب آشکارا و معلوم فیزیکدانان بود. سرانجام حل آن در مکانیک کوانتوم بدست آمد ومشکل گشوده شد. باری آنچه لازم به ذکر است آن است که یک الکترون همواره باید بر حسب خواص و عمل خود در تحت شرایط مختلف تعریف و توصیف شود و خواص اساسی آن عبارت از بار و جرم و طول موج است
جزئی از اتم است که واجد بار الکتریسیتۀ منفی و مخالف بار الکتریسیتۀ پرتون می باشد. مقدار الکتریسیتۀ هر الکترون برابر است با: S. G. 10C-10*4/8 برحسب واحد الکترو استاتیک مساوی 19-10 * 1/6 کولن است. جرم آن برابر11837 پرتون یا هستۀ هیدرژن میباشد. الکترون از نظر تاریخی: یکی از نقاط مهم طرح مادۀ عمومی و کلی در قرن بیستم تجزیۀماده است به عناصر تشکیل دهنده خود که به مراتب از اتمهای شیمیایی کوچکترند. در قرن نوزدهم میلادی تئوری اتمی ماده تکوین یافت و مورد پذیرش اهل فن قرار گرفت و بر حسب آن عناصر شیمیایی مرکب از اتمهای مشخص و یک نوع و یک شکل شناخته شدند که ترکیب آنها بطریق مختلف موجب پیدایش عکس العملهای گوناگون شیمیایی و اجسام مختلف است. در قرن بیستم تجزیۀ هر یک از این اتمها نیز به عمل آمد و نشان داده شد که هر اتم واجد اجزای کوچکی است که یکی از آن اجزاء الکترون منفی و به عبارت مختصر الکترون است، و این جزء نخستین جزء اتم بود که با این خصوصیات کشف شد. اولین اطلاع ما بر اجزای کوچک (از جهت اندازۀ جرم) و تشکیل دهنده اتمها بر اثر مطالعۀ اشعۀ کاتدیک در وقت تخلیۀ الکتریکی ازلوله های تخلیه شده از هوا بعمل آمد. در اواخر قرن نوزدهم میلادی بحثی بین فیزیکدانان جریان داشت مبنی بر اینکه آیا اشعۀ کاتودیک امواجی هستند که در مسیر خود به حرکت در می آیند یا جزئی از اجزای بسیار کوچک مادی اند. کار تامسن در حدود 1897 میلادی و نیز تجربیات فیزیکدانان دیگر تا حدی موافق جریان اجزای کوچک مادی بودن آن بود که مطالعات وسیع بعدی احتمال فوق را بر کنار گذاشت و عقیدۀ اهل فن را به آنجا کشانید که همه متفقاً بگویند اشعۀ کاتدیک از اجزای اتم ساخته شده اند و اجزای اتم نیز بدون توجه به مبداء تولید یا وسیلۀ تولید همگی واجد یک نسبت جرمند و این نسبت مساوی 11837 جرم هستۀ هیدروژن است. باری نتیجۀ آزمایشهای متعدد شکی باقی نگذاشت که بگویند هر اتم واجد اجزائی است که یکی از آنها ’الکترون’ میباشد. در حدود 10 تا 15 سال بعد بموازات عمل و تجربه به روی جرم الکترونها دانسته شد که بارهای الکتریکی در الکتریسیته از واحدهای صلبی به نام الکترون، ساخته شده اند این نتیجه از یک طرف و تجربه روی الکترونهای منفی بعنوان اجزای اتم یا جرم بسیار کوچک معین از طرف دیگر موجب شد که در اتمهای شیمیایی خنثی از جهت الکتریکی بگویند که آنها باید دارای جزئی با بار مثبت نیز باشند تا سرانجام فعل و انفعالهای الکتریکی این دو نتیجۀ اتم خنثی دهد. این مطلب بوسیلۀ ’سر ارنست رادرفورد’ مورد دقت قرار گرفت و محل آن جزء به روی هستۀ اتم تعیین گردید. با توجه به این مقدمات نتیجه آن میشود که هر الکترون دارای دو معنی است. بموجب یک معنی الکترون یک واحد الکتریکی است و واجد یک بار الکتریکی اعم از مثبت یا منفی می باشد. این معنی اول بار از طریق استونی در سال 1881 میلادی مورد بحث قرار گرفت، در معنی دیگر الکترون جزء بسیار کوچکی با جرم خاص و معینی است که حامل بار الکتریکی مشخص است و از جهت اندازه و شکل هندسی بسیار کوچک می باشد. در سال 1932 میلادی اندرسون اعلام کرد که در تجزیۀ اتمی به اجزا با بار الکتریسیتۀ مثبت، به همان کیفیت الکترونهای منفی برخورده است و این اجزاء که بابار الکتریسیتۀ مثبت اند بنام پوزیترون معرفی شدند و در اشعۀ کیهانی یافته میشوند. الکترون مثبت از این به بعد جای خود را در فیزیک بموازات الکترون منفی باز کرد و بصورت یکی از واحدهای مقدماتی درآمد. قبل از 1927 میلادی مدارک تجربی با این اندیشه همراه بود که الکترونها اجزای بسیار کوچک مادی اند که حامل بار الکتریکی می باشند و بی آنکه شکل آنها معین شده باشد (چون مدرکی به دست نبود شکل الکترونها کروی فرض می شد) یا اندازۀ آنها مشخص باشد، بطور کلی می گفتند که آنهاخیلی کوچکتر از اتمهای شیمیایی اند. بر حسب این نظر بار منفی گرفتن یک جسم اینطور تعبیر می شد: جسم مزبورمقداری الکترون منفی گرفته است، و یا بالعکس بار مثبت داشتن بمعنی از دست دادن مقداری الکترون منفی بودو با این نظر جرم جسم با بار منفی زیادتر از جرم اجسام با بار مثبت می شد، منتها تفاوت آنقدر کوچک می نمود که قابل ذکر نبود. به سال 1927 میلادی آزمایش معروفی روی پراکندگی الکترونی بر سطح بلورین انجام گرفت و برحسب این آزمایش معلوم شد که عمل اشعۀ الکترونی همان عمل اشعۀ X می باشد و برحسب کمیت قابل بیان است، یعنی طول موج آنها عکس سرعت مفروض الکترونهاست. بر اثر این آزمایش دوباره بحث معروف اوایل قرن بیستم در بین فیزیکدانان زنده شد مبنی بر اینکه آیا اشعۀ کاتدیک موجند یا جریان اجزای بسیار کوچک ماده ؟ فرق بحث در این دوره با بحث در اوایل قرن بیستم آن بود که در اوایل قرن بیستم سخن تعبیری درباره چند حقیقت شناخته شده بود در حالی که پس از 1927 میلادی بعکس بحث بر تناقضی دور می زد که از همه جانب آشکارا و معلوم فیزیکدانان بود. سرانجام حل آن در مکانیک کوانتوم بدست آمد ومشکل گشوده شد. باری آنچه لازم به ذکر است آن است که یک الکترون همواره باید بر حسب خواص و عمل خود در تحت شرایط مختلف تعریف و توصیف شود و خواص اساسی آن عبارت از بار و جرم و طول موج است
از یونانی: الکترون، ایلقطرون. عنبر اشهب. کهربا. کاهربا. سیدالکباریت. قرن البحر. مصباح الروم. بیجاده. رجوع به الجماهر بیرونی ص 210 و کهرباو عنبر و الکترون شود
از یونانی: الکترون، ایلقطرون. عنبر اشهب. کهربا. کاهربا. سیدالکباریت. قرن البحر. مصباح الروم. بیجاده. رجوع به الجماهر بیرونی ص 210 و کهرباو عنبر و الکترون شود
مؤلف یونانی در قرن سوم یا چهارم میلادی مکتوبهایی از زبان گناهکاران و چاپلوسان و جز آن نوشته است که هم از نظر فصاحت و بلاغت و هم از نظر نشان دادن اخلاق و عادات یونانیان مشهور است. این مکتوبها مکرر چاپ گردیده و به برخی از زبانهای اروپایی نیز ترجمه شده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 334)
مؤلف یونانی در قرن سوم یا چهارم میلادی مکتوبهایی از زبان گناهکاران و چاپلوسان و جز آن نوشته است که هم از نظر فصاحت و بلاغت و هم از نظر نشان دادن اخلاق و عادات یونانیان مشهور است. این مکتوبها مکرر چاپ گردیده و به برخی از زبانهای اروپایی نیز ترجمه شده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 334)
نازا. زنی را گویند که هرگزنزاید و او را بعربی عقیمه خوانند و معنی ترکیبی آن استرمانند است، چه ون بمعنی مانند هم آمده است. (برهان قاطع). نازاینده چون استر زیرا که ون بمعنی مانند است و صحیح آنست که برای نسبت است. (رشیدی). عقیم باشد یعنی نازاینده. (اوبهی). عقیم یعنی زن نازای. (غیاث). عاقر: گشته از زادن مخالف تو مادر روزگار استرون. خسروی. نکاحی میکند با دل بهر دم صورت عنین نزاید گرچه جمع آیند صد عنین و استرون. مولوی. سهل نماید بر استرونان محنت زائیدن آبستنان. امیرخسرو. مخفف آن سترون است: حبلی آیند دختران سترون. فرخی. کنون شویش بمرد و گشت فرتوت از آن فرزند زادن شد سترون. منوچهری. دلم آبستن خرسندی آمد اگر شد مادر روزی سترون. خاقانی. نفس نباتی ار بعزب خانه باز شد عیبش مکن که مادر گیتی سترونست. انوری
نازا. زنی را گویند که هرگزنزاید و او را بعربی عقیمه خوانند و معنی ترکیبی آن استرمانند است، چه ون بمعنی مانند هم آمده است. (برهان قاطع). نازاینده چون استر زیرا که ون بمعنی مانند است و صحیح آنست که برای نسبت است. (رشیدی). عقیم باشد یعنی نازاینده. (اوبهی). عقیم یعنی زن نازای. (غیاث). عاقر: گشته از زادن مخالف تو مادر روزگار استرون. خسروی. نکاحی میکند با دل بهر دم صورت عنین نزاید گرچه جمع آیند صد عنین و استرون. مولوی. سهل نماید بر استرونان محنت زائیدن آبستنان. امیرخسرو. مخفف آن سترون است: حبلی آیند دختران سترون. فرخی. کنون شویش بمرد و گشت فرتوت از آن فرزند زادن شد سترون. منوچهری. دلم آبستن خرسندی آمد اگر شد مادر روزی سترون. خاقانی. نفس نباتی ار بعزب خانه باز شد عیبش مکن که مادر گیتی سترونست. انوری
شاهزادگان آلمانی که حق انتخاب امپراتور را داشتند شمارۀ آنان در زمان بول در شش تن بود (1356 میلادی) و بعدها شمارۀ آنان به 9 و 10 تن رسید (1803 میلادی) این حق را ناپلئون اول به سال 1806 میلادی لغو کرد ولی هس کاسل نام آن را تا سال 1865 میلادی نگاه داشت
شاهزادگان آلمانی که حق انتخاب امپراتور را داشتند شمارۀ آنان در زمان بول در شش تن بود (1356 میلادی) و بعدها شمارۀ آنان به 9 و 10 تن رسید (1803 میلادی) این حق را ناپلئون اول به سال 1806 میلادی لغو کرد ولی هس کاسل نام آن را تا سال 1865 میلادی نگاه داشت
نقطه ای است که از آن جریان الکتریک وارد جسمی میشود، و به هر یک از دو جسم هادی که در مایع الکترلیت غوطه ور است نیز اطلاق میشود: الکترد مثبت، الکترد منفی
نقطه ای است که از آن جریان الکتریک وارد جسمی میشود، و به هر یک از دو جسم هادی که در مایع الکترلیت غوطه ور است نیز اطلاق میشود: الکترد مثبت، الکترد منفی
معبدی که در آکرپل اثینه، در ارکته برپا کرده بودند و دالان او مشهور بوده است. رجوع به کاریات و کاریاتید شود، مهتر ترسایان، رئیس. حاکم. ج، اراکنه: فلما علم الرؤساء فی وقته من الکهنه والاراکنه. (عیون الانباء ج 1 ص 45 س 7 در ترجمه سقراط). و رجوع باراکنه و ارخون و ارکئون شود
معبدی که در آکرُپُل اثینه، در ارِکتِه برپا کرده بودند و دالان او مشهور بوده است. رجوع به کاریات و کاریاتید شود، مهتر ترسایان، رئیس. حاکم. ج، اراکنه: فلما علم الرؤساء فی وقته من الکهنه والاراکنه. (عیون الانباء ج 1 ص 45 س 7 در ترجمه سقراط). و رجوع باراکنه و ارخون و ارکئون شود
شاخه ای است از مهندسی که در تئوری و وسایل و طرحهای مربوط به پخش و جذب الکترونها بحث می کند، و مباحث طرح شده در آن مسائلی از این قبیلند: لوله های الکترونی، لولۀ اشعۀ کاتد، اطاقهای فتو الکتریک و امثال آن. تاریخچۀ رشتۀ الکترونیک: در سال 1868 میلادی هیتورف (1824- 1914) اشعۀ کاتدیک را کشف کرد و آنگاه به سال 1872 میلادی کروکس (1832- 1919) به تولید آن در لوله های کروکس پرداخت. گلدشتاین (1850- 1930) در 1886 میلادی اشعۀ مثبت را بدست آورد و مطالعات تجربی و نظری وی و دیگران توأم با کارهای ته (1831- 1901) و هرتز (1857- 1894) و لنارد (1862- 1947) و ژ. ژ. تامسن (1856- 1940) و ژان پرن (1870- 1942) ذره ای بودن طبیعت این اشعه را اثبات کرد. میلیکان (1868- 1953) به سال 1912 میلادی بار الکتریکی الکترون را معین کرد و طیف نگار جرم (کار تامسن و استون 1877- 1945) جرم اتمها و یونها را بدست آورد. رونتگن (1845- 1923) در سال 1895 اشعه x (ایکس) را کشف کرد و سپس طبیعت موجی آن بوسیلۀ آزمایشهای انحراف نور فن لو تعیین و تبیین گردید. هرتز بسال 1887 میلادی فتو الکتریک و ریچاردسن (1879- 1959) در 1901 میلادی ترمو الکتریک، و بکرل (1852- 1908) در 1896 میلادی رادیو اکتیویته را تبیین کرد. نظریۀ الکترومغناطیسی ماکس ول موجب شد که از طریق محاسبه بوجود موج الکترومغناطیسی پی برده شود. هرتز در 1888 میلادی آنها را بدست آورد و مطالعه کرد و آگهی و کشف این امواج به سال 1890 میلادی بوسیلۀ دستگاه کهرور اختراع برانلی (1844- 1940) آسان شد. پوپوف (1859- 1905) در 1895 میلادی آنتن را اختراع کرد و این اختراع به مارکنی (1869- 1937) اجازه داد که درین سال از مسافتی درحدود ده دوازده کیلومتری علائم. F. S. T را انتقال دهد. پولسن (1869- 1942) تلفون بی سیم را اختراع کرد، و اختراع لامپهای دیود به سال 1904 میلادی و تریود بسال 1913 میلادی موجب شد که تولید موجهای مزبور انجام گیرد و خواص آنها شناخته شود. بکار بردن سلولهای فتو الکتریک و نوسان نگار کاتدیک برون (1850- 1918) باعث گردید که سینمای ناطق و تلویزیون و میکرسکپ الکترونیک و رادار و غیره اختراع شود. مطالعۀ تکامل علم الکتریک درین پنجاه سال اخیر وابسته بکمک متقابل دو امریست که یکی از کشف اشعۀ کاتدیک آغاز می گردد و به پوزیترون ’اندرسون’ (1832 میلادی) و نترون شادویک (1932) ختم میشود و دیگری از تئوریی که بوسیلۀ ماکس ول آغاز میگردد و با گذشتن از هرتز و لورنتز و انشتین (1879- 1955) (نسبیت) و پلانک (1858- 1947) (کوانتا) و بوهر به لوئی دوبرگلی (کاشف مکانیک موجی) و شرودینگر و هایزنبرگ میرسد این دو سری تجسس که از دو مبداء مختلف آغاز میشوند هر دو در زمینۀ وسیعمسأله اتم بهم میرسند
شاخه ای است از مهندسی که در تئوری و وسایل و طرحهای مربوط به پخش و جذب الکترونها بحث می کند، و مباحث طرح شده در آن مسائلی از این قبیلند: لوله های الکترونی، لولۀ اشعۀ کاتد، اطاقهای فتو الکتریک و امثال آن. تاریخچۀ رشتۀ الکترونیک: در سال 1868 میلادی هیتورف (1824- 1914) اشعۀ کاتدیک را کشف کرد و آنگاه به سال 1872 میلادی کروکس (1832- 1919) به تولید آن در لوله های کروکس پرداخت. گلدشتاین (1850- 1930) در 1886 میلادی اشعۀ مثبت را بدست آورد و مطالعات تجربی و نظری وی و دیگران توأم با کارهای ته (1831- 1901) و هرتز (1857- 1894) و لنارد (1862- 1947) و ژ. ژ. تامسن (1856- 1940) و ژان پرن (1870- 1942) ذره ای بودن طبیعت این اشعه را اثبات کرد. میلیکان (1868- 1953) به سال 1912 میلادی بار الکتریکی الکترون را معین کرد و طیف نگار جرم (کار تامسن و استون 1877- 1945) جرم اتمها و یونها را بدست آورد. رونتگن (1845- 1923) در سال 1895 اشعه x (ایکس) را کشف کرد و سپس طبیعت موجی آن بوسیلۀ آزمایشهای انحراف نور فن لو تعیین و تبیین گردید. هرتز بسال 1887 میلادی فتو الکتریک و ریچاردسن (1879- 1959) در 1901 میلادی ترمو الکتریک، و بکرل (1852- 1908) در 1896 میلادی رادیو اکتیویته را تبیین کرد. نظریۀ الکترومغناطیسی ماکس ول موجب شد که از طریق محاسبه بوجود موج الکترومغناطیسی پی برده شود. هرتز در 1888 میلادی آنها را بدست آورد و مطالعه کرد و آگهی و کشف این امواج به سال 1890 میلادی بوسیلۀ دستگاه کهرور اختراع برانلی (1844- 1940) آسان شد. پوپوف (1859- 1905) در 1895 میلادی آنتن را اختراع کرد و این اختراع به مارکنی (1869- 1937) اجازه داد که درین سال از مسافتی درحدود ده دوازده کیلومتری علائم. F. S. T را انتقال دهد. پولسن (1869- 1942) تلفون بی سیم را اختراع کرد، و اختراع لامپهای دیود به سال 1904 میلادی و تریود بسال 1913 میلادی موجب شد که تولید موجهای مزبور انجام گیرد و خواص آنها شناخته شود. بکار بردن سلولهای فتو الکتریک و نوسان نگار کاتدیک برون (1850- 1918) باعث گردید که سینمای ناطق و تلویزیون و میکرسکپ الکترونیک و رادار و غیره اختراع شود. مطالعۀ تکامل علم الکتریک درین پنجاه سال اخیر وابسته بکمک متقابل دو امریست که یکی از کشف اشعۀ کاتدیک آغاز می گردد و به پوزیترون ’اندرسون’ (1832 میلادی) و نترون شادویک (1932) ختم میشود و دیگری از تئوریی که بوسیلۀ ماکس ول آغاز میگردد و با گذشتن از هرتز و لورنتز و انشتین (1879- 1955) (نسبیت) و پلانک (1858- 1947) (کوانتا) و بوهر به لوئی دوبرگلی (کاشف مکانیک موجی) و شرودینگر و هایزنبرگ میرسد این دو سری تجسس که از دو مبداء مختلف آغاز میشوند هر دو در زمینۀ وسیعمسأله اتم بهم میرسند
هر یک از ذره هایی که اطراف هسته مرکزی اتم بشکل چند دایره مختلف قرار دارند و حاوی کمترین بار الکتریکی منفی اند و تقریبا با سرعتی برابر 48 هزار کیلو متر در ثانیه در مدارهای معینی چون ستارگان منظومه ّ شمسی که بگرد آفتاب گردش می کنند بدور هسته مرکزی خویش میچرخند
هر یک از ذره هایی که اطراف هسته مرکزی اتم بشکل چند دایره مختلف قرار دارند و حاوی کمترین بار الکتریکی منفی اند و تقریبا با سرعتی برابر 48 هزار کیلو متر در ثانیه در مدارهای معینی چون ستارگان منظومه ّ شمسی که بگرد آفتاب گردش می کنند بدور هسته مرکزی خویش میچرخند