توده، دسته ناحیه ای شامل چند ده، دهستان، ولایت قطعات مکعبی سیمانی یا سنگی که در کارهای ساختمانی به کار می رود، ساختمانی شامل چندین واحد مسکونی مستقل معمولاً با یک ورودی، مجموعه ای از ساختمان ها که هیچ فاصله ای بین آن ها نیست و به وسیلۀ خیابان های مختلف شهر محصور شده اند، در علوم سیاسی مجموعه ای از چند کشور متحد که دارای یک مرام و یک روش سیاسی باشند مثلاً بلوک شرق تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوتک، تلوک
توده، دسته ناحیه ای شامل چند ده، دهستان، ولایت قطعات مکعبی سیمانی یا سنگی که در کارهای ساختمانی به کار می رود، ساختمانی شامل چندین واحد مسکونی مستقل معمولاً با یک ورودی، مجموعه ای از ساختمان ها که هیچ فاصله ای بین آن ها نیست و به وسیلۀ خیابان های مختلف شهر محصور شده اند، در علوم سیاسی مجموعه ای از چند کشور متحد که دارای یک مرام و یک روش سیاسی باشند مثلاً بلوک شرق تَکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بَکوک، بُلوتَک، تُلوک
رسالت. ج، الائک. (اقرب الموارد). بمعنی پیغام، و بعضی این لغت را مغولی دانند. (آنندراج). پیام. الوک. (اقرب الموارد). و رجوع به الوک شود: و نزلهای بسیار با الوکه روان کرد. (جهانگشای جوینی). گورخان وزیر ملک خود محمودتای را به استیفاء واجبات اموال قراری بفرستاد با الوکه های درشت تر. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 89)
رسالت. ج، اَلائِک. (اقرب الموارد). بمعنی پیغام، و بعضی این لغت را مغولی دانند. (آنندراج). پیام. اَلوک. (اقرب الموارد). و رجوع به الوک شود: و نزلهای بسیار با الوکه روان کرد. (جهانگشای جوینی). گورخان وزیر ملک خود محمودتای را به استیفاء واجبات اموال قراری بفرستاد با الوکه های درشت تر. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 89)
غالوک است که مهرۀ کمان گروهه باشد و آن گلوله ای است که از گل سازند و با کمان گروهه و تنگ دهن اندازند، (برهان قاطع)، گلوله ای باشد که از کمان گروهه اندازند و آن را غالوک نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)
غالوک است که مهرۀ کمان گروهه باشد و آن گلوله ای است که از گل سازند و با کمان گروهه و تنگ دهن اندازند، (برهان قاطع)، گلوله ای باشد که از کمان گروهه اندازند و آن را غالوک نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد