به چوب دستی زدن کسی را، مردن، لیسیدن. (منتهی الارب) ، پای بنشستنگاه کسی وازدن. (تاج المصادر). پیش پای بر سپس کسی زدن. اردنگ زدن. تی پا زدن، محو کردن نام کسی را، ثابت کردن نام کسی را (از لغات اضداد است) ، بر چشم طپانچه زدن. (منتهی الارب) ، بر هدف رسانیدن تیر، همه آب چاه خشک شدن. (منتهی الارب) ریختن دندان مردم چنانکه بیخها ماند. (منتهی الارب)
به چوب دستی زدن کسی را، مردن، لیسیدن. (منتهی الارب) ، پای بنشستنگاه کسی وازدن. (تاج المصادر). پیش پای بر سپس کسی زدن. اردنگ زدن. تی پا زدن، محو کردن نام کسی را، ثابت کردن نام کسی را (از لغات اضداد است) ، بر چشم طپانچه زدن. (منتهی الارب) ، بر هدف رسانیدن تیر، همه آب چاه خشک شدن. (منتهی الارب) ریختن دندان مردم چنانکه بیخها ماند. (منتهی الارب)
مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر جای مانده باشد. (از اقرب الموارد). آنکه دندانش از بیخ افتاده باشد. (مهذب الاسماء)
مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر جای مانده باشد. (از اقرب الموارد). آنکه دندانش از بیخ افتاده باشد. (مهذب الاسماء)
بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه، فواق را نافع باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). سوسنبر. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فرهنگ نظام). در فهرست مخزن الادویه آمده: الط نمام است و نماما و نمام الملک و هرقولیون نیز نامند و آن سیسنبر یا سوسنبر است - انتهی. رجوع به سیسنبر شود
بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه، فواق را نافع باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). سوسنبر. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فرهنگ نظام). در فهرست مخزن الادویه آمده: الط نمام است و نماما و نمام الملک و هرقولیون نیز نامند و آن سیسنبر یا سوسنبر است - انتهی. رجوع به سیسنبر شود
نعت فاعلی از لطع بمعانی به چوب دستی زدن و لیسیدن و پیش پای بر سپس کسی زدن و محو کردن نام کسی را و ثابت کردن آن و بر چشم طپانچه زدن و بر هدف رسانیدن تیر و همه آب چاه خشک شدن. (از منتهی الارب)
نعت فاعلی از لطع بمعانی به چوب دستی زدن و لیسیدن و پیش پای بر سپس کسی زدن و محو کردن نام کسی را و ثابت کردن آن و بر چشم طپانچه زدن و بر هدف رسانیدن تیر و همه آب چاه خشک شدن. (از منتهی الارب)
مرد زیرک و تیزخاطر، المعی مثله. (منتهی الارب). کسی که رای او همیشه بر صواب باشد و در فکر او خطا نیفتد و ناپرسیده از فراست خود معلوم کند، و مرد تیزخاطر و روشن خرد. (آنندراج)
مرد زیرک و تیزخاطر، المعی مثله. (منتهی الارب). کسی که رای او همیشه بر صواب باشد و در فکر او خطا نیفتد و ناپرسیده از فراست خود معلوم کند، و مرد تیزخاطر و روشن خرد. (آنندراج)
آنکه زبانش مائل به ’ثا’ و ’ع’ باشد. من یرجع لسانه الی الثا، والعین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آنکه ’س’ را ’ث’و ’ر’ را ’ل’ یا ’غ’ تلفظ کند. (از مهذب الاسماء)
آنکه زبانش مائل به ’ثا’ و ’ع’ باشد. من یرجع لسانه الی الثا، والعین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آنکه ’س’ را ’ث’و ’ر’ را ’ل’ یا ’غ’ تلفظ کند. (از مهذب الاسماء)
صاحب الطّعام. محدّث است و از جابر بن یزید روایت کند. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
صاحب الطّعام. محدّث است و از جابر بن یزید روایت کند. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
محمود کعت، ابن حاج متوکل کعت کرمنی تنبکتی دعکری. او راست: تاریخ الفتاش فی اخبار البلدان والجیوش و اکابرالناس. و یکی از احفاد او بدین کتاب ذیلی نوشته است. تاریخ الفتاش بکوشش استاد هوداس و داماد او موریس و لافرس در پاریس به سال 1913 میلادی چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 464)
محمود کعت، ابن حاج متوکل کعت کرمنی تنبکتی دعکری. او راست: تاریخ الفتاش فی اخبار البلدان والجیوش و اکابرالناس. و یکی از احفاد او بدین کتاب ذیلی نوشته است. تاریخ الفتاش بکوشش استاد هوداس و داماد او موریس و لافرس در پاریس به سال 1913 میلادی چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 464)