جدول جو
جدول جو

معنی الخی - جستجوی لغت در جدول جو

الخی(اَ خا)
مرد بیهوده گوی. (مهذب الاسماء). مرد بیهوده گوی ژاژخای. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه سخنان بیهوده بسیار گوید. مؤنث: لخواء. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
الخی
وحشی، سرکش، ناآرام، رمه های اسب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایلخی
تصویر ایلخی
چهارپایانی که آن ها را برای چریدن در صحرا رها کرده باشند، رمۀ اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الجی
تصویر الجی
آنچه از مال و اسیر که از غارت و تاخت و تاز در سرزمین دیگران به دست بیاورند، الجه، الجا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
مقابل شیرینی، یکی از چهار طعم اصلی که ناگوار است مانند طعم لیموشیرینی که چند دقیقه در مجاورت هوا قرار بگیرد، کنایه از تلخ و دشوار بودن مثلاً تلخی زندگی، کنایه از سختی و بدی زندگانی، کنایه از ترش رو بودن، بدخلق بودن، کنایه از شراب، تریاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الکی
تصویر الکی
کار عبث و بیهوده، سخنی که حقیقت نداشته باشد، دروغین، بدون دلیل جدّی، از روی تفنن مثلاً او هر روز الکی به پارک می رفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهی
تصویر الهی
خدایی، خداشناس
ای خدای من، خدایا، امیدوارم مثلاً الهی موفق شوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلخی
تصویر بلخی
مربوط به بلخ، از مردم بلخ
فرهنگ فارسی عمید
بد مزگی دارا بودن مزه غیر مطبوع مقابل شیرینی، سختی بدی مقابل خوشی: (تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت) (گلستان)، ترشرویی بد خلقی
فرهنگ لغت هوشیار
خدایی منسوب به اله خدایی: تاء یید الهی توفیق الهی. یا حکمت الهی یا علم الهی. دانش برین خدا شناسی یزدان شناخت حکمت الهی نزد قدما یکی از شعب ما بعد الطبیعه در معرفت واجب و عقول و نفوس. (ندا) ای خدای من، خدای من، خدایا، الهی مرا تمتع دنیایی هیچ چیز باقی نمانده است. توضیح هم در دعا و هم در نفرین استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی گله اسپ چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند رمه اسب
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی تاراجیده: داراک و خواسته ای که از تاراج به دست آید مال و جنس و اسیری که از دشمن گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الذی
تصویر الذی
کسی که مردی که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المی
تصویر المی
دردی ویدایی سیاه لب المی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بلخ. هر چیز که مربوط به بلخ باشد یا در بلخ ساخته شود، از مردم بلخ اهل بلخ. یا زبان بلخی. زبانی که مردم بلخ بدان تکلم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسخی
تصویر اسخی
بخشنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلخی
تصویر طلخی
تلخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلخی
تصویر ایلخی
رمه اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الهی
تصویر الهی
((اِ لا))
الاهی، منسوب به الله، خدایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الکی
تصویر الکی
((اَ لَ))
بیخود، بیهوده، بی جهت، دروغکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الهی
تصویر الهی
خدایا، خدایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الهی
تصویر الهی
Theological
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
Bitterness, Embitterment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از الهی
تصویر الهی
теологічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الهی
تصویر الهی
boski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از الهی
تصویر الهی
teologiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
гіркота , озлобленість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الهی
تصویر الهی
божественний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از الهی
تصویر الهی
göttlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
Bitterkeit, Verbitterung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از الهی
تصویر الهی
theologisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
горечь , озлобление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الهی
تصویر الهی
божественный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از الهی
تصویر الهی
теологический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
gorycz
دیکشنری فارسی به لهستانی