رمه و گلۀ اسبان، (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند، رمۀ اسب، (فرهنگ فارسی معین)، فسیله، سیله، یلخی، دستۀ اسبان آزاد در مراتع، (یادداشت بخط مؤلف)
فرستاده مخصوص سفیر، ماء موری که برای انجام دادن امور دیوانی سفیر میکرد (ایلخانان صفویه و قاجاریه)،جمع ایلچیان. یا ایلچی بزرگ. سفیر کبیر. یا ایلچی مخصوص. سفیر مخصوص