جدول جو
جدول جو

معنی التهاء - جستجوی لغت در جدول جو

التهاء
باز کردن رویگردانی
تصویری از التهاء
تصویر التهاء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارتهاء
تصویر ارتهاء
آمیخته شدن، خوراک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التهاب
تصویر التهاب
برافروختگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از التهاب
تصویر التهاب
افرخته شدن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
سستی کردن، خمیدن، روی گردانیدن، پیچیدن در پیچیدن پیچ خوردن پیچیده شدن، پیچیدگی پیچش خمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التفاء
تصویر التفاء
برهنه کردن برهنه ساختن، پوست چوب راکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التظاء
تصویر التظاء
افروختن زبانه زدن بر افروختن از خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التحاء
تصویر التحاء
پوست بازکردن، ریش درآوردن ریش بر آوردن لحیه پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التجاء
تصویر التجاء
پناهیدن، پناه بردن، چنگ در زدن، پناه جستن، پناه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التهام
تصویر التهام
یکباره خوردن برگشتن رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التهاب
تصویر التهاب
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گر کشیدن، ضرام، شعله زدن، اشتعال، اضطرام، تلهّب، توقّد، گر زدن
برافروختن
کنایه از برافروختگی، خشم
در پزشکی سوزش، درد و سرخی پوست بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتهاء
تصویر اشتهاء
((اِ تِ))
آرزو کردن، میل به غذا داشتن، کسی را کور کردن میل به خوردن را در کسی از میان بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التهاب
تصویر التهاب
((اِ تِ))
زبانه زدن، افروخته شدن آتش، برافروختگی، جمع التهابات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التواء
تصویر التواء
((اِ تِ))
پیچ خوردن، پیچیده شدن، پیچیدگی، پیچش، خمیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التقاء
تصویر التقاء
((اِ تِ))
دیدار کردن، یکدیگر را دیدن، پیوستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التحاء
تصویر التحاء
((اِ تِ))
ریش برآوردن، لحیه پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التجاء
تصویر التجاء
((اِ تِ))
پناه بردن، پناه جستن، پناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتهاء
تصویر انتهاء
((اِ تِ))
به پایان آمدن، به نهایت رسیدن، بازایستادن از کاری، آگهی رسیدن، پایان، آخر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التهاب
تصویر التهاب
Inflammation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
การอักเสบ
دیکشنری فارسی به تایلندی