از ’ل ح ی’، ریش درآوردن کودک. (منتهی الارب). باریش شدن. (تاج المصادر بیهقی). ریش برآوردن امرد، خوردن همه آب حوض و خنور را. (منتهی الارب). جمله آب که در حوض و اناء باشد خوردن. (از تاج المصادر بیهقی)
از ’ل ح ی’، ریش درآوردن کودک. (منتهی الارب). باریش شدن. (تاج المصادر بیهقی). ریش برآوردن امرد، خوردن همه آب حوض و خنور را. (منتهی الارب). جمله آب که در حوض و اناء باشد خوردن. (از تاج المصادر بیهقی)
فاهم رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). فراهم رسیدن. (مصادر زوزنی). باهم رسیدن. با هم پیوستن. (منتهی الارب). بهم رسیدن. (ترجمان علامۀ جرجانی). همدیگر را دیدن. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (مصادر زوزنی). با افتادن و کردن و نمودن ترکیب شود.
فاهم رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). فراهم رسیدن. (مصادر زوزنی). باهم رسیدن. با هم پیوستن. (منتهی الارب). بهم رسیدن. (ترجمان علامۀ جرجانی). همدیگر را دیدن. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (مصادر زوزنی). با افتادن و کردن و نمودن ترکیب شود.
احتباء بثوب، در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود، در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش
احتباء بثوب، در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود، در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش
درآکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (صراح). احتشاء. (یادداشت مؤلف) (ذیل اقرب الموارد) ، دستار بی زیر حنک بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بستن بدون آویزان کردن بدور گردن. و برخی گویند: عمامه بسر بستن. (از اقرب الموارد). دستار بر سر بستن. (المصادر زوزنی) ، بچه آوردن زن بعد نومیدی. و با ’باء’ متعدی شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دختر یا پسر زاییدن پس از نومیدی از بچه. (از اقرب الموارد)
درآکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (صراح). احتشاء. (یادداشت مؤلف) (ذیل اقرب الموارد) ، دستار بی زیر حنک بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بستن بدون آویزان کردن بدور گردن. و برخی گویند: عمامه بسر بستن. (از اقرب الموارد). دستار بر سر بستن. (المصادر زوزنی) ، بچه آوردن زن بعد نومیدی. و با ’باء’ متعدی شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دختر یا پسر زاییدن پس از نومیدی از بچه. (از اقرب الموارد)
پوشیده کاری نهان کاری، درهم آمیختگی، شوریده کاری، دشواری کار در شوریدن، در هم آمیختن، پوشیده شدن، پوشیدن کار بر کسی، پوشیدگی نهفتگی، در هم آمیختگی، جمع التباسات
پوشیده کاری نهان کاری، درهم آمیختگی، شوریده کاری، دشواری کار در شوریدن، در هم آمیختن، پوشیده شدن، پوشیدن کار بر کسی، پوشیدگی نهفتگی، در هم آمیختگی، جمع التباسات
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد