در اوستا، هره بره زئیتی پهلوی هره برز یا هربورس مرکب از دو جزء: هر، بمعنی کوه و برز بمعنی بالا و بلند و بزرگ یعنی کوه بلند و مرتفع. در ادبیات پارسی ’برزکوه’ هم بمعنی البرز آمده و ترجمه تحت لفظ آنست. سلسلۀ البرز از جبال طالقان تا درۀ هراز ممتد است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین نقل از یشت ها). در جغرافیای کیهان آمده است:... قسمت شمالی آن (البرز) کوه های تنکابن و کلارستاق و کجور میباشد که تا آمل کشیده شده و رودهای متعدد آن راقطع نموده به قسمت های جداگانه تقسیم میکند. قسمت مرکزی بواسطۀ درۀ نور که شعبه هراز است از کوههای شمالی جدا شده و کوههای مهم آن عبارت است از: کوههای لار (قله کلون بسته 4200 گز) که تا قلۀ دماوند پیش میرود. قسمت جنوبی موسوم به توچال در شمال تهران واقعشده و مرتفعترین قلۀ آن سرتوچال 3870 گز ارتفاع دارد. تشکیلات این رشته از نظر زمین شناسی بی نهایت جالب توجه است و با وجود آنکه این قسمت مورد مطالعۀ زمین شناسان متعدد واقع گردیده، چین خوردگی های مختلف آن راکاملاً تشخیص نداده اند ولی پس از مراجعه به تحقیقات زمین شناسان و تحقیقات محلی چنین بنظر میرسد که این قسمت در سه عهد مختلف چین خورده است. در قسمت شمالی چون فسیلهای عهد اول و زمینهای بی فسیل یافت شده معلوم میشود که بسیار قدیمی است و تأثیرات عوامل خارجی آنها را بتدریج فرسوده و پست کرده به این واسطه معادن نزدیک سطح زمین شده است. قسمت دوم که رشتۀ مرکزی البرز را تشکیل میدهد زمینها از عهد اول و دارای جنگلهای عظیم و انبوه بوده که تشکیل طبقات متعددۀ زغال سنگ داده است ولی این طبقات بحدی در دوره های بعد چین خوردگی یافته و شکستهائی در آن روی داده که تشخیص آنها مشکل شده بقسمی که اغلب زمین شناسان طبقات زغال سنگ آن را به عهد دوم نسبت میدهند، در صورتی که ممکن است تمام طبقات مزبور متعلق به عهد اول باشد و فسیل هاو سرخس هائی که در آنها یافت شده این موضوع را تأیید مینماید، منتهی چین خوردگیهای عهد دوم که مجاور با همین طبقات بوده محققین اروپائی را به اشتباه انداخته و آن را به عهد دوم نسبت داده اند.... چین خوردگیهای عهد سوم تأثیر مهمی در دو قسمت فوق داشته و قلل مرتفع متعددی که دارای سنگهای خروجی و آتش فشانی است تشکیل داده مانند کلون بسته (4200 گز) در شمال شمشک و دربندسر و قلۀ دماوند (جدیدتر) در کنار رود هراز. قسمت سوم که موسوم به کوه های توچال است در شمال تهران واقع شده و مرتفعترین نقطۀ آن سرتوچال 3870 گز ارتفاع دارد و در مشرق به کوه های کوتاهتری ختم میشود. گردنه های عمده رشتۀ اصلی البرز از مغرب به مشرق از این قرار است: گردنۀ هزارچم که تهران را به کچور مربوط میسازد، گردنۀ افجه و شل و سفیدآب که تهران را به نور وصل می کند، گردنۀ امامزاده هاشم که تهران را به آمل مربوط مینماید.... آخرین قسمت رشتۀ اصلی البرز قلۀ دماوند در کنار رود هراز است. (از جغرافیای طبیعی کیهان صص 37- 38) : که گم شد ز البرز سرو سهی پراکنده شد تخت شاهنشهی. فردوسی. چو بگذشت بر آفریدون دو هشت ز البرزکوه اندر آمد بدشت. فردوسی. سر از البرز برزد قرص خورشید چو خون آلوده دزدی سر ز مکمن. منوچهری. سنگ البرز را کند آهک آتش آب پرور تیغش. خاقانی. ز سختی که زد بر سرش گرز را برافتاد شب لرزه البرز را. نظامی. نخستین خرامش در این کوچگاه به البرز خواهم برون برد راه. نظامی. و رجوع به انجمن آرای ناصری، غیاث اللغات، فرهنگ رشیدی، قاموس الاعلام، فرهنگ جغرافیایی غرب ایران، شود
در اوستا، هره بره زئیتی پهلوی هره برز یا هربورس مرکب از دو جزء: هر، بمعنی کوه و برز بمعنی بالا و بلند و بزرگ یعنی کوه بلند و مرتفع. در ادبیات پارسی ’برزکوه’ هم بمعنی البرز آمده و ترجمه تحت لفظ آنست. سلسلۀ البرز از جبال طالقان تا درۀ هراز ممتد است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین نقل از یشت ها). در جغرافیای کیهان آمده است:... قسمت شمالی آن (البرز) کوه های تنکابن و کلارستاق و کجور میباشد که تا آمل کشیده شده و رودهای متعدد آن راقطع نموده به قسمت های جداگانه تقسیم میکند. قسمت مرکزی بواسطۀ درۀ نور که شعبه هراز است از کوههای شمالی جدا شده و کوههای مهم آن عبارت است از: کوههای لار (قله کلون بسته 4200 گز) که تا قلۀ دماوند پیش میرود. قسمت جنوبی موسوم به توچال در شمال تهران واقعشده و مرتفعترین قلۀ آن سرتوچال 3870 گز ارتفاع دارد. تشکیلات این رشته از نظر زمین شناسی بی نهایت جالب توجه است و با وجود آنکه این قسمت مورد مطالعۀ زمین شناسان متعدد واقع گردیده، چین خوردگی های مختلف آن راکاملاً تشخیص نداده اند ولی پس از مراجعه به تحقیقات زمین شناسان و تحقیقات محلی چنین بنظر میرسد که این قسمت در سه عهد مختلف چین خورده است. در قسمت شمالی چون فسیلهای عهد اول و زمینهای بی فسیل یافت شده معلوم میشود که بسیار قدیمی است و تأثیرات عوامل خارجی آنها را بتدریج فرسوده و پست کرده به این واسطه معادن نزدیک سطح زمین شده است. قسمت دوم که رشتۀ مرکزی البرز را تشکیل میدهد زمینها از عهد اول و دارای جنگلهای عظیم و انبوه بوده که تشکیل طبقات متعددۀ زغال سنگ داده است ولی این طبقات بحدی در دوره های بعد چین خوردگی یافته و شکستهائی در آن روی داده که تشخیص آنها مشکل شده بقسمی که اغلب زمین شناسان طبقات زغال سنگ آن را به عهد دوم نسبت میدهند، در صورتی که ممکن است تمام طبقات مزبور متعلق به عهد اول باشد و فسیل هاو سرخس هائی که در آنها یافت شده این موضوع را تأیید مینماید، منتهی چین خوردگیهای عهد دوم که مجاور با همین طبقات بوده محققین اروپائی را به اشتباه انداخته و آن را به عهد دوم نسبت داده اند.... چین خوردگیهای عهد سوم تأثیر مهمی در دو قسمت فوق داشته و قلل مرتفع متعددی که دارای سنگهای خروجی و آتش فشانی است تشکیل داده مانند کلون بسته (4200 گز) در شمال شمشک و دربندسر و قلۀ دماوند (جدیدتر) در کنار رود هراز. قسمت سوم که موسوم به کوه های توچال است در شمال تهران واقع شده و مرتفعترین نقطۀ آن سرتوچال 3870 گز ارتفاع دارد و در مشرق به کوه های کوتاهتری ختم میشود. گردنه های عمده رشتۀ اصلی البرز از مغرب به مشرق از این قرار است: گردنۀ هزارچم که تهران را به کچور مربوط میسازد، گردنۀ افجه و شل و سفیدآب که تهران را به نور وصل می کند، گردنۀ امامزاده هاشم که تهران را به آمل مربوط مینماید.... آخرین قسمت رشتۀ اصلی البرز قلۀ دماوند در کنار رود هراز است. (از جغرافیای طبیعی کیهان صص 37- 38) : که گم شد ز البرز سرو سهی پراکنده شد تخت شاهنشهی. فردوسی. چو بگذشت بر آفریدون دو هشت ز البرزکوه اندر آمد بدشت. فردوسی. سر از البرز برزد قرص خورشید چو خون آلوده دزدی سر ز مکمن. منوچهری. سنگ البرز را کند آهک آتش آب پرور تیغش. خاقانی. ز سختی که زد بر سرش گرز را برافتاد شب لرزه البرز را. نظامی. نخستین خرامش در این کوچگاه به البرز خواهم برون برد راه. نظامی. و رجوع به انجمن آرای ناصری، غیاث اللغات، فرهنگ رشیدی، قاموس الاعلام، فرهنگ جغرافیایی غرب ایران، شود
ابن علی المیمونی البرزندی النحوی مکنی به ابوبکر. ابوالفتح منصور بن المعذر النحوی الاصفهانی المتکلم ذکر او آورده است در آنجا که گروهی از نحات معتزله را نام برده است مانند ابوسعید سیرافی و ابوعلی فارسی و علی بن عیسی الرمانی و غیر آنان، گوید و ابوبکر احمد بن علی نحوی برزندی شافعی نحوی معتزلی گویندۀ قطعه ذیل است: اذامت فأنعینی الی العلم و النهی و ما حبرت کفی بما فی المحابر فأنی من قوم بهم یفجر الهدی اذا اظلمت بالقوم طرق البصائر. (معجم الادباء ج 1 ص 229)
ابن علی المیمونی البرزندی النحوی مکنی به ابوبکر. ابوالفتح منصور بن المعذر النحوی الاصفهانی المتکلم ذکر او آورده است در آنجا که گروهی از نحات معتزله را نام برده است مانند ابوسعید سیرافی و ابوعلی فارسی و علی بن عیسی الرمانی و غیر آنان، گوید و ابوبکر احمد بن علی نحوی برزندی شافعی نحوی معتزلی گویندۀ قطعه ذیل است: اذامت فأنعینی الی العلم و النهی و ما حبرت کفی بما فی المحابر فأنی من قوم بهم یفجر الهدی اذا اظلمت بالقوم طرق البصائر. (معجم الادباء ج 1 ص 229)
جعفر بن عبدالوهاب خالبرزنی از اهل خالبرزن. یکی از راویان است. وی خال عمر بن علی محدث بود و از یحیی و یونس بن عبدالاعلی و محمد بن یزید روایت حدیث کرد. (از انساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
جعفر بن عبدالوهاب خالبرزنی از اهل خالبرزن. یکی از راویان است. وی خال عمر بن علی محدث بود و از یحیی و یونس بن عبدالاعلی و محمد بن یزید روایت حدیث کرد. (از انساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
دهی است جزء دهستان کزاز علیا بخش سربند شهرستان اراک واقع در 17000گزی شمال سربند. دشت و سردسیر است و765 تن سکنه دارد. رود آن محلی و محصول آن چغندرقند، قلمستان، انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد و از ازنا میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان کزاز علیا بخش سربند شهرستان اراک واقع در 17000گزی شمال سربند. دشت و سردسیر است و765 تن سکنه دارد. رود آن محلی و محصول آن چغندرقند، قلمستان، انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد و از ازنا میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
کوه البرز: برو تازیان تا به البرز کوه گزین کن یکی لشکر کم گروه. فردوسی. که یزدان پاک از میان گروه برانگیخت ما را ز البرزکوه. فردوسی. رجوع به البرز شود، سلاح. (منتهی الارب). ابزار جنگ. (اقرب الموارد) ، جمیع آلات جنگ. (منتهی الارب) ، چوبی که بر سر آن دوشعبه باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آواز آب جاری. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) ، یک بار زدن با نیزه. الطعنه بالحربه. (از ذیل اقرب الموارد)
کوه البرز: برو تازیان تا به البرز کوه گزین کن یکی لشکر کم گروه. فردوسی. که یزدان پاک از میان گروه برانگیخت ما را ز البرزکوه. فردوسی. رجوع به البرز شود، سلاح. (منتهی الارب). ابزار جنگ. (اقرب الموارد) ، جمیع آلات جنگ. (منتهی الارب) ، چوبی که بر سر آن دوشعبه باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آواز آب جاری. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) ، یک بار زدن با نیزه. الطعنه بالحربه. (از ذیل اقرب الموارد)
دهی است جزء دهستان کزاز سفلی بخش سربند شهرستان اراک واقع در 33000 گزی شمال باختری آستانه. کوهستان، سردسیر دارای 305 تن سکنه. چشمه سار، غلات دیمی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان کزاز سفلی بخش سربند شهرستان اراک واقع در 33000 گزی شمال باختری آستانه. کوهستان، سردسیر دارای 305 تن سکنه. چشمه سار، غلات دیمی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
یزید بن عطارد. تابعی است. واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است.
یزید بن عطارد. تابعی است. واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است.