جدول جو
جدول جو

معنی خالبرزنی

خالبرزنی(بَ زَ)
جعفر بن عبدالوهاب خالبرزنی از اهل خالبرزن. یکی از راویان است. وی خال عمر بن علی محدث بود و از یحیی و یونس بن عبدالاعلی و محمد بن یزید روایت حدیث کرد. (از انساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خالبرزنی

خالبرزن

خالبرزن
قریه ای است از قراء سرخس. و منسوب به آن خالبرزنی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

قالب زنی

قالب زنی
تاشیش تاشش در قالب آوردن چیزی را، دروغ گویی جعل، مهر کردن پارچه و آن بدین ترتیب است که استاد کار پس از نشستن در جای خود ابتدا یکی از پارچه های مازو شده را - که کنار دستش قرار دارد - بر می دارد و روی پیشخوان پهن می کند و از روی نقشه ای که جلو وی پهن است و عبارتست از تصویر پرده یا رومیزی یا چیزی دیگر که باید قلمکار بسازد قالب مخصوص آن نقش را بر می دارد و سطح کنده شده آن را در کاسه ای رنگی - که کنار دستش گذاشته - فرو می برد و بعد روی پارچه ای که بر پیشخوان پهن کرده می گذارد و با دست بپشت قالب فشار می آورد تا نقش روی قالب عینا روی پارچه منعکس شود
فرهنگ لغت هوشیار

قالب زنی

قالب زنی
در قالب آوردن چیزی را، دروغ گویی، جعل، مهر کردن پارچه
قالب زنی
فرهنگ فارسی معین