معنی اقهر - جستجوی لغت در جدول جو

اقهر: چیره تر

تصویری از اقهر — تصویر اقهر

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابهر — تصویر ابهر

روشنتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اجهر — تصویر اجهر

کور آفتاب آن که درآفتاب چیزی نبیند روز کور

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ادهر — تصویر ادهر

جمع دهر، زمانه ها روزگاران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ازهر — تصویر ازهر

بسیار روشن، درخشان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اشهر — تصویر اشهر

نامدارتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بقهر — تصویر بقهر

جبراً، بزور، قهراً

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قاهر — تصویر قاهر

(پسرانه)

چیره، توانا

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از اظهر — تصویر اظهر

روشنتر، آشکارتر، نمایانتر پشتها پشتها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اطهر — تصویر اطهر

پاکیزه تر، نیکوتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقهب — تصویر اقهب

سپید چرک سپید تیره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقهار — تصویر اقهار

گردن نهادن، ناخوشایندی از خوراک بد آمدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقور — تصویر اقور

آغوز گردو

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقمر — تصویر اقمر

ماهروی، مغز پسته ای سپید سبز، کوژه خر سپید، مهدیس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقصر — تصویر اقصر

کوتاه تر، قصیرتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقشر — تصویر اقشر

هرچیز پوست کنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقذر — تصویر اقذر

ناپاک تر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقدر — تصویر اقدر

تواناتر، کوته گردن، پست بالا تواناتر قادرتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از انهر — تصویر انهر

جمع نهر، جوی ها (تک نهار) روزها روز دراز روز خسته کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ازهر — تصویر ازهر

روشن، درخشان، درخشان تر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اشهر — تصویر اشهر

در سالنامه معادل کلمه ماه، شهر
اشهر حج: ماه های شوال و ذی القعده و نه روز یا ده روز از اول ذی الحجه که در آن ها می توان حج به جا آورد
اشهر حرام (حرم): ماه های حرامی که اسلام جنگ در طول آن ها را حرام شمرده است

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اشهر — تصویر اشهر

مشهورتر، معروف تر، نامدارتر، آشکارتر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اقمر — تصویر اقمر

سفید رنگ، به رنگ ماه، سفید مایل به سبزی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از قاهر — تصویر قاهر

غالب، زبردست، چیره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ابهر — تصویر ابهر

((اَ هَ))

رگی است در پشت، رگ پشت که به دل پیوسته است، رگ جان، آورتی، ام الشرایین

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ازهر — تصویر ازهر

((اَ هَ))

روشن تر، روشن، درخشان، ماه، سفید رنگ

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اقصر — تصویر اقصر

((اَ صَ))

کوتاه تر، قصیرتر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اظهر — تصویر اظهر

((اَ هَ))

ظاهرتر، آشکارتر
اظهر من الشمس: بسیار آشکار، کاملاً واضح

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اطهر — تصویر اطهر

((اَ هَ))

طاهرتر، پاکتر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اشهر — تصویر اشهر

((اَ هَ))

نامدارتر، شناخته شده تر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از قاهر — تصویر قاهر

((هِ))

چیره، غالب

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اقصر — تصویر اقصر

کوتاه تر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اظهر — تصویر اظهر

ظاهرتر، آشکارتر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اطهر — تصویر اطهر

پاک تر، پاکیزه تر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از قاهر — تصویر قاهر

چیره شونده، مقهور کننده، چیره، غالب، زبردست، شامخ، بلند و مرتفع

فرهنگ فارسی عمید