جدول جو
جدول جو

معنی اقفل - جستجوی لغت در جدول جو

اقفل
جمع قفل، کوپله ها کلان ها کلون ها
تصویری از اقفل
تصویر اقفل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقفال
تصویر اقفال
قفل ها، کلیدان ها، جمع واژۀ قفل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قفل
تصویر قفل
وسیله ای فلزی که به در صندوق یا خانه می زنند و در را با آن می بندند، کلیدان
قفل ابجد: نوعی قفل که با حروف الفبا باز و بسته می شود
قفل رومی: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو قفل رومی آوردی در آهنگ / گشادی قفل گنج از روم و از زنگ (نظامی۱۴ - ۱۸۰)، بلبل همی سراید چون باربد / قالوس و قفل رومی و جالینوس (عنصری - ۳۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقل
تصویر اقل
کمتر، اندک تر، کمترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقفل
تصویر مقفل
قفل شده، بسته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قافل
تصویر قافل
بازگردنده، بازگردنده از سفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفل
تصویر اسفل
پایین تر، پست تر، زیرتر، سفلیٰ
فرهنگ فارسی عمید
آهنی است که بدان در را بندند، کلیدانه، آلتی فلزی که بدرب صندوق یا خانه و یا درب می بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقل
تصویر اقل
کمتر و اندکتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازفل
تصویر ازفل
خشم و تیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قافل
تصویر قافل
باز گردنده از سفر، خشک پوست، مرد خشک دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقفل
تصویر مقفل
از ریشه پارسی کوپله دار بسته شده کلون شده قفل شده، بسته شده
فرهنگ لغت هوشیار
کوپلگی (کوپله قفل) بسته شدن در قفل شدن، بستگی (در و مانند آن)،جمع تقفلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقفال
تصویر اقفال
بازگشت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقفد
تصویر اقفد
ستبر گردن، فربه دست، فربه پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقفس
تصویر اقفس
کنیز زاد، دراز و خمیده، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقفع
تصویر اقفع
سر به زیر، انگشت برگشته، دم کوتاه: جانور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلف
تصویر اقلف
نره نبریده دول نبریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفل
تصویر اسفل
پست وپائین تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفل
تصویر اسفل
((اَ فَ))
پایین تر، زیرتر، مقعد، دبر، مفرد اسافل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقفال
تصویر اقفال
((اِ))
قفل کردن، حرکت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقفل
تصویر تقفل
((تَ قَ فُّ))
بسته شدن در، قفل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقل
تصویر اقل
((اَ قَ لّ))
کمتر، اندک تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قفل
تصویر قفل
اسبابی برای بستن چیزی و جلوگیری از دسترسی آزادانه به آن، اسبابی که جز با کلید یا رمز معینی باز نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قفل
تصویر قفل
چیلان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقل
تصویر اقل
کمتر
فرهنگ واژه فارسی سره