جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مقفل

مقفل

مقفل
از ریشه پارسی کوپله دار بسته شده کلون شده قفل شده، بسته شده
مقفل
فرهنگ لغت هوشیار

مقفل

مقفل
درخت خرمایی که هرچه بار دارد فرو ریزد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مقفل

مقفل
جلد مقفل، پوست خشک شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقفیل شود
لغت نامه دهخدا

مقفل

مقفل
بسته شده و قفل شده. (ناظم الاطباء). قفل کرده. قفل زده و قفل نهاده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مقفل

مقفل
قفل شده و بسته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در قفل کرده. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مقفل الیدین، بخیل. (منتهی الارب). بخیل و زفت ناکس. (ناظم الاطباء). مرد لئیم یا آن که از دست او هرگز خیری برنیاید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تقفل

تقفل
کوپلگی (کوپله قفل) بسته شدن در قفل شدن، بستگی (در و مانند آن)،جمع تقفلات
فرهنگ لغت هوشیار