جدول جو
جدول جو

معنی اقطوعه - جستجوی لغت در جدول جو

اقطوعه(اُ عَ)
نشان بریدگی و هجران که دو دوست پس از ترک دوستی بیکدیگر فرستند. (از اقرب الموارد)) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (قاموس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان و به وجود آمدن اشیا و حوادث
فرهنگ فارسی عمید
(اِ عَ)
بخشی از سرزمین خراج که سپاهی آن را تقطیع میکند و محصول آن زمین برای وی قرار داده میشود که روزی خورد. (اقرب الموارد). ج، اقطاعات. (از اقرب الموارد) ، گزیدن مار و هلاک ساختن، بیمار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ عَ)
ارض امروعه، زمین فراخ و ارزان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). زمین پرآب و علف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ عَ)
تأنیث مقطوع. ج، مقطوعات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقطوع شود، قطعه (شعر). ج، مقطوعات: ملح من مقطوعاته فی کل فن قال:
یا حبذاالکأس من یدی قمر
یخطر فی معرض من الشفق
بدا و عین الدجی محمره
اجفانها من سلافهالفلق.
(از یتیمه الدهر ج 3 ص 262 و 263)
لغت نامه دهخدا
(اَ طِ عَ)
جمع واژۀ قطیع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قطیع شود
لغت نامه دهخدا
(مَ عَ / عِ)
قطع شده و بریده شده و مقطوع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه وحکایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
پیمانی نانپاره دار روستا خاوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقسومه
تصویر اقسومه
بهره بون (سهم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروعه
تصویر امروعه
فراخسال، آبخیز (زمینی را گویند که پر آب و گیاه باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
((اُ طُ رِ))
افسانه، قصه، سخن بیهوده و پریشان، مفرد اساطیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
افسانه، داستان، استوره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
الإقطاع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
Feudal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
féodal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
封建的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
봉건적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
جاگیردارانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
kifalme
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
সামন্ততান্ত্রিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
सामंती
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
פאודלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
feudale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
feodal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
ศักดินา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
feodaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
feudal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
feudal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
feudalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
феодальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
feudal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
феодальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اقطاعی
تصویر اقطاعی
封建的
دیکشنری فارسی به چینی