بخشی از سرزمین خراج که سپاهی آن را تقطیع میکند و محصول آن زمین برای وی قرار داده میشود که روزی خورد. (اقرب الموارد). ج، اقطاعات. (از اقرب الموارد) ، گزیدن مار و هلاک ساختن، بیمار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
بخشی از سرزمین خراج که سپاهی آن را تقطیع میکند و محصول آن زمین برای وی قرار داده میشود که روزی خورد. (اقرب الموارد). ج، اقطاعات. (از اقرب الموارد) ، گزیدن مار و هلاک ساختن، بیمار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
تأنیث مقطوع. ج، مقطوعات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقطوع شود، قطعه (شعر). ج، مقطوعات: ملح من مقطوعاته فی کل فن قال: یا حبذاالکأس من یدی قمر یخطر فی معرض من الشفق بدا و عین الدجی محمره اجفانها من سلافهالفلق. (از یتیمه الدهر ج 3 ص 262 و 263)
تأنیث مقطوع. ج، مقطوعات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقطوع شود، قطعه (شعر). ج، مقطوعات: ملح من مقطوعاته فی کل فن قال: یا حبذاالکأس من یدی قمر یخطر فی معرض من الشفق بدا و عین الدجی محمره اجفانها من سلافهالفلق. (از یتیمه الدهر ج 3 ص 262 و 263)