جدول جو
جدول جو

معنی اقطار - جستجوی لغت در جدول جو

اقطار
قطرها، ضخامت ها، جانب ها، کرانه ها، اقلیم ها، ناحیه ها، جمع واژۀ قطر
تصویری از اقطار
تصویر اقطار
فرهنگ فارسی عمید
اقطار
(اَ)
جمع واژۀ قطر. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل) (آنندراج). بمعنی کرانه ها و قطرها. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
بمی و مطرب خوش نغمه شغب بیش نمای
که ز انصاف تو اقطار جهان بی شغب است.
انوری.
باد گیسوی عروسان چمن شانه کند
بوی نسرین و قرنفل ببرد در اقطار.
سعدی.
رجوع به قطر شود، کفایت کردن کسب کسی را، نشانیدن، لنگ شدن، بر جای مانده گردانیدن، کندن چاه را بقدر قعده. و نشستن جای یا تا آب نارسانیده گذاشتن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گذاشتن حفر چاه را پیش از رسیدن به آب
لغت نامه دهخدا
اقطار
(اِ)
آب چکانیدن.
لغت نامه دهخدا
اقطار
اقلیم، کرانه، ناحیه
تصویری از اقطار
تصویر اقطار
فرهنگ لغت هوشیار
اقطار
جمع قطر، گوشه ها، اطراف، جمع قطر، قطره ها، چکه ها
تصویری از اقطار
تصویر اقطار
فرهنگ فارسی معین
اقطار
آفاق، اقصا، اکناف، اطراف، کران ها، کرانه ها، چکه ها، قطره ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقمار
تصویر اقمار
قمرها، ماه ها، کنایه از زنان زیبا، جمع واژۀ قمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقدار
تصویر اقدار
توانا گردانیدن، توانا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امطار
تصویر امطار
باراندن، بارانیدن، فروباریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امطار
تصویر امطار
مطرها، باران ها، جمع واژۀ مطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقرار
تصویر اقرار
با گفتن یا نوشتن، کاری یا امری را پذیرفتن، اعتراف کردن به امری به سود دیگری و به زیان خود، اعتراف، بروز دادن، خستو شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوطار
تصویر اوطار
وطرها، حاجت ها، نیاز ها، جمع واژۀ وطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
خطرها، خطاها، اشتباه ها، بزرگی ها، جمع واژۀ خطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افطار
تصویر افطار
باز کردن روزه با خوردن غذا، روزه گشادن، روزه شکستن، کنایه از وقت روزه گشادن، کنایه از افطاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسطار
تصویر اسطار
سطرها، خطوطی از نوشته، خط ها، رده ها، جمع واژۀ سطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقذار
تصویر اقذار
پلیدی و زشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوطار
تصویر اوطار
حاجات، نیازها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امطار
تصویر امطار
بارانیدن، باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افطار
تصویر افطار
روزه گشادن، روزه شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقدار
تصویر اقدار
توانا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبار
تصویر اقبار
گورساختن به خاک سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرار
تصویر اقرار
سخنی را اعتراف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقصار
تصویر اقصار
باز ایستادن، کوتاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قطب، نشین ها (قطب را گویند و آن نقطه ای است از فلک) میخ ها (میخ قطب)، پیران دستگیر جمع قطب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقطاع
تصویر اقطاع
سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تهی شدن، خشک شدن بی آب و گیاه شدن خشکناکی، ویرانی گشتن تهی شدن ویران گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقمار
تصویر اقمار
ماه ازشب سوم تا آخر ماه، قمرها، ماهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقهار
تصویر اقهار
گردن نهادن، ناخوشایندی از خوراک بد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطار
تصویر اسطار
در خواندن سطر اشتباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
جمع خطر، بلاها، تهلکه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابطار
تصویر ابطار
سرگرداندن شاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
((اَ))
جمع خطر، بلاها، سختی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
((اِ))
در خطر افکندن، ابلاغ و اعلام کردن، آگهی، اعلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقشار
تصویر اقشار
پوسته ها، لایه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
هشدار، آگاهانیدن، هشیاری
فرهنگ واژه فارسی سره