- اقشر
- هرچیز پوست کنده
معنی اقشر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرخ تیره، سرخ زری، اسپ، خون بسته سرخ موی، اسب بش و سرخ (یا سیاه) دنبال اسبی که یال و دم آن سرخ باشد، مرد سرخ و سفید که سرخی او غالب باشد، هر چه دارای رنگ سرخ مایل بسفیدی باشد
پوسته ها، لایه ها
چیره تر
آغوز گردو
ماهروی، مغز پسته ای سپید سبز، کوژه خر سپید، مهدیس
کوتاه تر، قصیرتر
گرام نژاد بزرگ تبار
ناپاک تر
تواناتر، کوته گردن، پست بالا تواناتر قادرتر
واپوستی باز شدن پوست
سرخ و سفید، مرد سرخ و سفید، سرخ مو، هر چیز سرخ مایل به زرد یا سفید، اسبی که به این رنگ باشد
سفید رنگ، به رنگ ماه، سفید مایل به سبزی
باز شدن یا کنده شدن پوست چیزی، از پوست درآمدن
پوست کرده شده، پوست کنده، دانه ای که پوست آن را کنده باشند
پسرو اسپ هنگام آورد (مسابقه)، پوست کننده خراشنده و جدا کننده پوست، دارویی که براثر سوزاندن قسمتهای سطحی جلد قسمتی از آن را از قسمتهای جلد جدا کند از قبیل قسط و زرآوند
پوست کنده
((ش))
فرهنگ فارسی معین
خراشنده و جدا کننده پوست، دارویی که بر اثر سوزاندن قسمت های سطحی جلد قسمتی از آن را از قسمت های عمقی جلد جدا کند از قبیل قسط و زرآوند
کوتاه تر
پوسته، لایه
بد ترین
شریرتر، بدتر، بدترین
پوست، پوست هر چیزی و در عرف پوست خشخاش
لایه، پوسته، در علم جامعه شناسی کنایه از گروهی از افراد جامعه که دارای ویژگی شغلی یا اجتماعی یکسان هستند، پوست و پوشش چیزی