سیرت. روش. رفتار، مهرۀ افسون که بدان زنان عرب مردان را از زنان دیگر بند کنند، اخذهالنّار، زمان اندک بعد از غروب آفتاب و قولهم: بادر بزندک اخذهالنار، شتاب کن بگیرائی آتش با آتش زنه اندکی پس از غروب آفتاب، چه عرب را عقیده بر آنست که در این وقت از زمان که ساعت بدی است آتش از آتش زنه زود درمیگیرد. (منتهی الارب). زمان اندک پیش از نماز مغرب، اخذهالأسف، گرفتگی غم و اندوه
سیرت. روش. رفتار، مُهرۀ افسون که بدان زنان عرب مردان را از زنان دیگر بند کنند، اخذهالنّار، زمان اندک بعد از غروب آفتاب و قولهم: بادر بزندک اخذهالنار، شتاب کن بگیرائی آتش با آتش زنه اندکی پس از غروب آفتاب، چه عرب را عقیده بر آنست که در این وقت از زمان که ساعت بدی است آتش از آتش زنه زود درمیگیرد. (منتهی الارب). زمان اندک پیش از نماز مغرب، اخذهالأسف، گرفتگی غم و اندوه
لذیذتر و بامزه تر. (غیاث اللغات) (آنندراج). خوشمزه تر. خوش طعم تر. خوشتر. خوش خوراک تر. بمزه تر. خوشخوارتر: و بدارابجردسمک... و هو من الذالسموک. (صور الاقالیم اصطخری). - امثال: الذ من الغنیمه البارده، لذیذتر از غنیمت بارده یعنی آنچه در بدست آوردنش انسان رنجی نکشیده باشد. الذ من المنی، یعنی لذیذتر از آرزوها. رجوع به امثال و حکم شود
لذیذتر و بامزه تر. (غیاث اللغات) (آنندراج). خوشمزه تر. خوش طعم تر. خوشتر. خوش خوراک تر. بمزه تر. خوشخوارتر: و بدارابجردسمک... و هو من الذالسموک. (صور الاقالیم اصطخری). - امثال: الذ من الغنیمه البارده، لذیذتر از غنیمت بارده یعنی آنچه در بدست آوردنش انسان رنجی نکشیده باشد. الذ من المُنی، یعنی لذیذتر از آرزوها. رجوع به امثال و حکم شود
اتخاذ. قبض. گرفتن. (غیاث). ستدن. فراگرفتن. (تاج المصادر بیهقی). فاگرفتن. (زوزنی). بازگرفتن، آرام گردیدن، مسکر گردیدن شراب تخمه پیدا کردن از پر خوردن شیر. ناگوارد شدن شترکره از شیر. ناگواری شتربچه از شیر.
اتخاذ. قبض. گرفتن. (غیاث). ستدن. فراگرفتن. (تاج المصادر بیهقی). فاگرفتن. (زوزنی). بازگرفتن، آرام گردیدن، مُسکر گردیدن شراب تخمه پیدا کردن از پر خوردن شیر. ناگوارد شدن شترکره از شیر. ناگواری شتربچه از شیر.
معین کردن وقت. (منتهی الارب) (آنندراج). تأقیت. فعل آن از باب نصر است. (منتهی الارب) ، بدرازا شکافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، نیکو اندیشیدن کار و جدا و ممتاز کردن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
معین کردن وقت. (منتهی الارب) (آنندراج). تأقیت. فعل آن از باب نصر است. (منتهی الارب) ، بدرازا شکافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، نیکو اندیشیدن کار و جدا و ممتاز کردن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)