جدول جو
جدول جو

معنی اقتلاز - جستجوی لغت در جدول جو

اقتلاز(اِ)
خوردن. (منتهی الارب). آشامیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقتلاع
تصویر اقتلاع
از بیخ برکندن، ریشه کن ساختن، اقلاع، بتر، اجتثاث، قلع
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
با ظرفی گرفتن چیزی را بی سنجیدن و وزن کردن.
لغت نامه دهخدا
(اِ ذِءْ)
غرق شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از بیخ برکندن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : شهاب الدین بقصدتخریب رباع و اقتلاع قلاع ملاحده بجانب قهستان رفت. (جهانگشای جوینی).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سپوختن ملخ دم را بزمین تا بیضه نهد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شتاب کردن، برآمدن بر کوه، بر سر درخت نشستن، بلند برآمدن بر هوا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خوردن پلنگ کسی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، جمع واژۀ قدح، بمعنی تیر قمار و تیر تمام ناتراشیده. (اقرب الموارد). رجوع به قدح شود
لغت نامه دهخدا
احتلاز حق، گرفتن آن. (منتهی الارب) ، جنگیدن دو خروس با یکدیگر: احتمش الدیکان. (منتهی الارب) ، برافروختن از خشم. خشم گرفتن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
با هم چیزی اخذ کردن
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برکشیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اختلاب
تصویر اختلاب
زبانبازی زبانفریبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراز
تصویر احتراز
پرهیز کردن، پرهیزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتزاز
تصویر احتزاز
بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلاب
تصویر احتلاب
شیردوشی شیر دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلاط
تصویر احتلاط
ستیهیدن ستیهش (لجاجت)، سوگند خوردن، ستاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلاق
تصویر احتلاق
موی ستردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلال
تصویر احتلال
فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتلام
تصویر احتلام
گوشاسب در خواب جماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباز
تصویر اختباز
نان پزی نان پختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراز
تصویر اختراز
به هم وادوختن چشم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاع
تصویر اختلاع
گرفتن مال کسی، طلاق زن بدون مهریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاج
تصویر اختلاج
جهش اندام، پریدن پلک، بیرون کشیدن، تنش اندام جستن اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاس
تصویر اختلاس
کیسه بری زود دوزی تر دستی پنهان ربایی، ستوده گویی دزدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاط
تصویر اختلاط
آمچ آمیزش درآمیختگی خلیس، شوریدگی، همگمی آمیخته شدن، درهم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ربودن، برکندن، برکندیدن: برکنده شدن برکندن از بیخ بر کندن، برکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن چیزی را از جایی به جایی بردن کشیدن کشیدن از جایی بجای دیگر چیزی از جایی بجایی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
راه بریدن در نور دیدن بگشتن رفت و برگشت گذشتن از جایی و رفتن بگذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتلاج
تصویر ابتلاج
پگاهیدن دمیدن بامداد صبح برآمدن، بامداد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
به گلو فروبردن اباریدن فرو بردن به حلق و گلو بلع بگلو فرو بردن بلعیدن فرو دادن تو دادن قورت دادن، بلعیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتلاق
تصویر ابتلاق
درخشیدن، درفشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتلاع
تصویر ابتلاع
اوباریدن، فروبردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابتلاج
تصویر ابتلاج
پگاهیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احتراز
تصویر احتراز
پرهیز کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اختلاط
تصویر اختلاط
درهمی، آمیزش، همامیزی
فرهنگ واژه فارسی سره