پاره ای از چیزی جدا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پاره ای از چیزی واکردن. (تاج المصادر بیهقی). پاره ای از چیزی بدر کردن. (آنندراج) ، محتاج گردیدن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بحث کردن. (از اقرب الموارد)
پاره ای از چیزی جدا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پاره ای از چیزی واکردن. (تاج المصادر بیهقی). پاره ای از چیزی بدر کردن. (آنندراج) ، محتاج گردیدن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بحث کردن. (از اقرب الموارد)
عمامه بستن بی درآوردن آن زیر زنخ. در حدیث است: انه علیه السلام نهی عن الاقتعاط و امر بالتحلی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بر سر بستن بی تحت الحنک. (تاج المصادر بیهقی). دستار در سر بستن بی تحت الحنک. (المصادر زوزنی). عمامه بستن بر سر بی تلحی. (صراح اللغه) ، بروش دیگری رفتن. (منتهی الارب). بروشی رفتن که دیگری رفته باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقتدا کردن بکسی و بر راه وی رفتن. (تاج المصادر بیهقی)
عمامه بستن بی درآوردن آن زیر زنخ. در حدیث است: انه علیه السلام نهی عن الاقتعاط و امر بالتحلی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بر سر بستن بی تحت الحنک. (تاج المصادر بیهقی). دستار در سر بستن بی تحت الحنک. (المصادر زوزنی). عمامه بستن بر سر بی تلحی. (صراح اللغه) ، بروش دیگری رفتن. (منتهی الارب). بروشی رفتن که دیگری رفته باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقتدا کردن بکسی و بر راه وی رفتن. (تاج المصادر بیهقی)
اخطاط. نشان بنا برکشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). طرح ریزی کردن. خط برکشیدن گرد زمین و حدّ پیدا کردن برای بناء و جز آن: انه الّذی اختط اساس الجامع بالقاهره مما یلی باب الفتوح. (ابن خلکان).
اِخطاط. نشان ِ بنا برکشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). طرح ریزی کردن. خط برکشیدن گرد زمین و حَدّ پیدا کردن برای بناء و جز آن: انه الّذی اختط اساس الجامع بالقاهره مما یلی باب الفتوح. (ابن خلکان).