معنی اغتطاط - لغت نامه دهخدا
معنی اغتطاط
- اغتطاط(اِ)
- فروخوابانیدن شتر ناقه را، تیره ای که بسبزی زند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه رنگی نزدیک به غثره دارد. ما لونه الغثره و هو قریب من الاغبر. و هی غثراء. ج، غثر. (از اقرب الموارد) ، گلیم بسیارپشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گلیمهایی که پشم بسیار دارد. ماکثر صوفه من الاکسیه. (از اقرب الموارد) ، چغزلاوه. (منتهی الارب) (آنندراج). (ناظم الاطباء). طحلب. (از اقرب الموارد) ، بسیار از هر چیزی، مرغی است آبی درازگردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرغی است درازگردن. (از اقرب الموارد) ، شیر بیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شیر بیشه بجهت رنگ آن. (از اقرب الموارد) ، گرگ بخاطر رنگ آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا