- اقتران
- نزدیکی نزدی نزدیک شدن فرایی همچسبی گرد آمدن برابر شدن یار گشتن قرین شدن، نزدیک شدن ستاره ای بستاره دیگر، نزدیکی پیوستگی، جمع اقترانات
معنی اقتران - جستجوی لغت در جدول جو
- اقتران
- قرین شدن، نزدیک شدن و یار شدن به دیگری، نزدیکی و پیوستگی، قرار گرفتن دو ستاره در یک درجه ودقیقۀ یک برج
- اقتران ((اِ تِ))
- قرین شدن، نزدیک شدن ستاره ای به ستاره دیگر، نزدیکی، پیوستگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به اقتران یا قیاس اقترانی
ورزیدن، گناه کردن، الفنجیدن به دست آوردن ورزیدن، گناه کردن، کسب کردن
قرعه کشی کردن
وام گرفتن وام ستدن بریدن وام گرفتن قرض کردن وام ستدن،جمع اقتراضات
بی مقدمه و بی اندیشه سخن گفتن
به یکدیگر نزدیک شدن
میزبانی و نیکوئی با میهمان، نیکو داشت، پیروی، مهمانی خواستن، فراروی
قرعه زدن، قرعه کشیدن
کسب کردن، گردآوردن مال، گناه کردن، متهم شدن
خواستار شدن از دیگران که دربارۀ مطلبی نظر بدهند، پرسیدن از صاحب نظران دربارۀ موضوعی، برگزیدن و اختیار کردن چیزی
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
خواستن، آرزو کردن، بی اندیشه سخن گفتن و به قریحه خود امری تازه آوردن، برگزیدن چیزی، درباره مسئله ای از دیگران نظر خواستن، پرسش، جمع اقتراحات
به همدیگر نزدیک شدن
نزدیکان، خویشان
همانندان، مانند هم، مثل یکدیگر، شبیه ها، نظیر ها
جمع قرن، هم سالان، همسران، نزدیکان
جمع اقتران
فرایی ستارگان
آب سرد آشامیدن
پوشیده شدن
خرما کنی بار خرما بریدن
نشخوار شتر
ورزیدن
دلیر شدن بر کسی، دلیری دلیر شدن دلیر گردیدن برکسی، دلیری
می و گوشت، زر و کرکم (زعفران)
دشمنیاری
اخته، اسب خایه کشیده
اندوختن، پول اندوختن، راز اندوزی راز پوشی، میان بررفتن
نام تیره ای از گیاهان تک لپه که دارای گونه های متعدد میباشد. گیاهان این تیره اکثر زمینی هستند و بعضی هم مانند اختر هندی مصرف دارویی دارند و از ساقه زیر زمینی بعضی گونه های اختر نوعی نشاسته بنام میگیرند که سهل الهضم است و بیشتر مصرف دارویی دارد
از بیخ و بن برکندن