جدول جو
جدول جو

معنی اقاویز - جستجوی لغت در جدول جو

اقاویز(اَ)
جمع واژۀ قوز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قوز شود، پالان و پالان خرد. رجوع به قتب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اپرویز
تصویر اپرویز
(پسرانه)
پرویز، از شخصیتهای شاهنامه، نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقاقیا
تصویر اقاقیا
(دخترانه)
درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شباویز
تصویر شباویز
(پسرانه)
مرغ حق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قناویز
تصویر قناویز
نوعی پارچۀ ابریشمی ساده که بیشتر به رنگ سرخ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقالیم
تصویر اقالیم
اقلیم ها، مملکت ها، کشورها، جمع واژۀ اقلیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقاویل
تصویر اقاویل
قول ها، گفتارها، سخن ها، کلام ها، وعده ها، کنایه از عقیده ها، نظرها، جمع واژۀ قول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاویز
تصویر ستاویز
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاوین، خیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هماویز
تصویر هماویز
هماورد، هم نبرد، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افاویه
تصویر افاویه
افواه، فم ها، دهان ها، جمع فم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اپرویز
تصویر اپرویز
پیروز، مظفر، فاتح، عزیز، گرامی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ وِ)
جمع واژۀ قوز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قوز شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اقوال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جج قول. (ترجمان القرآن) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : و اقاویل انصاف ازاباطیل خلاف صیانت کنی. (سندبادنامه). او را بمواعیدزور و اقاویل غرور بفریفت. (ترجمه تاریخ یمینی) ، سوگند غلیظ و درشت خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اقوام. جج قوم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قوم و اقوام شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان هروآباد با 168 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
جمع افواه، دهان ها، دارچین جمع افوه و جمع ال، جمع فوه. دهانها، داروهای خوشبو که در غذا ریزند توابل
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است غناویز پارچه ساده ابریشمی که بیشترسرخ است قسمی پارچه ساده ابریشمین (غالبا سرخ رنگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباویز
تصویر شباویز
شب آویز، مرغ حق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاویم
تصویر تقاویم
جمع تقویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواوین
تصویر اواوین
جمع ایوان، از پارسی ایوان ها کاخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاریز
تصویر افاریز
جمع افریز، یونانی به تازی رفته بر زین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقویزه
تصویر اقویزه
گردو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاطیع
تصویر اقاطیع
جمع قطیع، گله ها رمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده وریز از درختان درختی از دسته شبدرها از تیره پروانه واران که اصلش از آمریکای شمالی است. این درخت بارتفاع 25 متر هم ممکن است برسد. گلهایش خوشه یی سفید یا صورتی و خوشبوست، عصاره درخت کرت، درختی از دسته گل ابریشمها جزو تیره پروانه واران که در حدود 300 گونه از آن در نواحی مختلف دیده شده. بعضی از گونه های آن بصورت درختچه است و خار دارد چوب آن نسبته سخت و محکم است اقاقیا عقاقیا اقاسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقالیم
تصویر اقالیم
جمع اقلیم، کشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقانیم
تصویر اقانیم
جمع اقنوم، بن هست ها جمع اقنوم یا اقانیم ثلاثه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاویم
تصویر اقاویم
جمع قوم، اقوام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلاویز
تصویر دلاویز
مطلوب مرغوب دلخواه، خوشبو معطر 0 مطلوب و مرغوب و دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اراجیز
تصویر اراجیز
جمع ارجوزه، چکامه ها (در بحر رجز) خودستایه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجاوید
تصویر اجاوید
جمع جواد، اسپان نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپرویز
تصویر اپرویز
پیروزگر فاتح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباریز
تصویر اباریز
جمع برز، دیگ ابزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاویل
تصویر اقاویل
جمع اقوال، گفته ها، گفتارها، جمع الجمع قول، سخنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلاویز
تصویر گلاویز
دست و گریبان دست بیخه. آویز آویخته و آویزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاویل
تصویر اقاویل
جمع اقوال، ججمع قول
فرهنگ فارسی معین