جلوه ها یا افکت های سینمایی (Effects) در فیلم سازی به تکنیک ها و تکنولوژی های مختلفی اشاره دارد که برای ایجاد صحنه ها و جلوه های ویژه در فیلم استفاده می شوند. این افکت ها ممکن است به صورت دستی، با استفاده از تکنیک های سینمایی، یا با استفاده از تکنولوژی های رایانه ای (CGI) ایجاد شوند. به طور کلی، افکت های ویژه به دسته های زیر تقسیم می شوند: ۱. افکت های تصویری (Visual Effects) : - شامل استفاده از تکنیک های دیجیتال مانند CGI (کامپیوتری تصویری) برای ایجاد جلوه های ویژه در فیلم. این می تواند شامل ایجاد جهان های مجازی، اشیاء ۳D، انفجارها، حیوانات و خیلی بیشتر باشد. ۲. افکت های فیزیکی (Practical Effects) : - افکت هایی که به وسیله تکنیک های فیزیکی و مکانیکی ایجاد می شوند، مانند استفاده از منابع نور، آتش، انفجارها، ماشین آلات پرتاب، طوفان، باران و ... ۳. افکت های صوتی (Sound Effects) : - افکت هایی که با افزودن صداهای ویژه به فیلم ایجاد می شوند، مانند صدای انفجارها، صدای طوفان، صدای پرندگان و ... ۴. افکت های نورپردازی (Lighting Effects) : - استفاده از نورهای ویژه برای ایجاد جلوه های ویژه نورپردازی در فیلم، مانند روشنایی نور چشمک زن، نورهای مخصوص صحنه های اکشن و ... این افکت ها به کمک تکنولوژی های پیشرفته و ابزارهای خاص در صنعت فیلم سازی ایجاد می شوند تا جلوه های ویژه و مهیجی را برای بیننده به ارمغان آورند.
جلوه ها یا افکت های سینمایی (Effects) در فیلم سازی به تکنیک ها و تکنولوژی های مختلفی اشاره دارد که برای ایجاد صحنه ها و جلوه های ویژه در فیلم استفاده می شوند. این افکت ها ممکن است به صورت دستی، با استفاده از تکنیک های سینمایی، یا با استفاده از تکنولوژی های رایانه ای (CGI) ایجاد شوند. به طور کلی، افکت های ویژه به دسته های زیر تقسیم می شوند: ۱. افکت های تصویری (Visual Effects) : - شامل استفاده از تکنیک های دیجیتال مانند CGI (کامپیوتری تصویری) برای ایجاد جلوه های ویژه در فیلم. این می تواند شامل ایجاد جهان های مجازی، اشیاء ۳D، انفجارها، حیوانات و خیلی بیشتر باشد. ۲. افکت های فیزیکی (Practical Effects) : - افکت هایی که به وسیله تکنیک های فیزیکی و مکانیکی ایجاد می شوند، مانند استفاده از منابع نور، آتش، انفجارها، ماشین آلات پرتاب، طوفان، باران و ... ۳. افکت های صوتی (Sound Effects) : - افکت هایی که با افزودن صداهای ویژه به فیلم ایجاد می شوند، مانند صدای انفجارها، صدای طوفان، صدای پرندگان و ... ۴. افکت های نورپردازی (Lighting Effects) : - استفاده از نورهای ویژه برای ایجاد جلوه های ویژه نورپردازی در فیلم، مانند روشنایی نور چشمک زن، نورهای مخصوص صحنه های اکشن و ... این افکت ها به کمک تکنولوژی های پیشرفته و ابزارهای خاص در صنعت فیلم سازی ایجاد می شوند تا جلوه های ویژه و مهیجی را برای بیننده به ارمغان آورند.
بامکانت تر و بامرتبه تر. (ناظم الاطباء). تواناتر. (فرهنگ فارسی معین) : والانکار بالید (فی نهی المنکر) امکن و الا باللسان و الا بالقلب. (معالم القربه)، زکام زده گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زکام رسانیدن. (تاج المصادر بیهقی)، سخت کشیدن کمان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کمان پر درکشیدن. (تاج المصادر بیهقی)، برخورداری دادن، زمان دادن، گویند: املاه اﷲ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مهلت دادن. (ترجمان ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج)، روزگار دراز گذاشتن. (منتهی الارب). گویند املیت له فی غیه، و از آنست قول خداوند: املی لهم (قرآن 25/74). (از منتهی الارب)، درازرسن گذاشتن ستور را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قید اشتر فراخ بکردن. (تاج المصادر بیهقی). گویند املیت البعیر، یعنی فراخ کردم قید آنرا. (از منتهی الارب)، نویسانیدن دیگری را بتلقین. (از مؤید الفضلاء). از خود چیزی گفتن. (غیاث اللغات). مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد. (فرهنگ فارسی معین) : صاحب برید جز بمراد و املاء ایشان چیزی نمی تواند نبشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324). هرچه من پس از این نویسم بمراد و املاء ایشان باشد بر آن هیچ اعتماد نباید کرد. (تاریخ بیهقی)، برگردانیدن. (آنندراج). اعادۀ شی ٔ مره بعد اخری. (یادداشت مؤلف). آغاز کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج)، فروگذاشتن. (آنندراج). دو معنی اخیر در فرهنگهای دیگر بدست نیامد، {{اسم مصدر}} نوشتن از تلقین دیگری. (از مؤید الفضلاء). نوشتن و املا کردن کتاب را. (ناظم الاطباء). از یاد چیزی نوشتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نوشتن مطلبی که شخصی تقریر کند. دیکته. (فرهنگ فارسی معین)، طریق نوشتن کلمات. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). درست نویسی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). نوشتن ترکیب حروف موافق قاعده. (آنندراج). رسم الخط. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رسم خط. املای فارسی یعنی رسم خط (رسم الخط) فارسی که بیشتر از هزار سال است زبان فارسی و دیگر لهجه های ایرانی بدان نوشته میشود از اعراب اخذ شده است و خط عربی در زمانی قریب بظهور اسلام از دو قوم گرفته شده، نخست از قوم نبطی در جانب حوران و دوم از سریانیان از طریق حیره (نزدیک کوفه). این هر دو خط از خطوط سامی بود که اولی منشاء خط نسخ و دومی مبداء خط کوفی شد. خط عربی در آغاز بی نقطه و بی شکل بود. در قرن نخستین اسلامی اشکال و اعجام در آن وارد گردید و کم کم ترقی کرد و چون خط عربی با همه اشکالات آن از خط پهلوی آسانتر بود بزودی بوسیلۀ ایرانیان مسلمان یا کسانی که با زبان عربی بنحوی از انحاء آشنایی می یافتند پذیرفته شده و کم کم بوسیلۀ خطاطان ایرانی تکامل یافت و بتدریج مستعد تحریر فارسی دری یعنی لهجۀ رسمی و کتابتی ایران دورۀ اسلامی گردید. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف ذبیح اﷲ صفا ج 1 ص 155). و رجوع به همین کتاب، و خط شود، علمی است که از تغییراتی که بر اشکال خطوط عربی عارض میشود بحث می کند، نه از جهت زیبایی آنها بلکه از جهت دلالت آنها بر الفاظ. (از کشف الظنون)، مجلسی از مجالس افادۀ علمی که در آن استاد مطالبی را که پیش می آید بر شاگردان القا کند. (از المرجع). - صحیفۀ املا، صفحه ای که مطلبی را که کسی تقریر می کند در آن نویسند: چو بر صحیفۀ املا روان شود قلمش زبان طعن نهد بر فصاحت سحبان. سعدی. ، در نزد محدثان و اخباریان، عبارتست از القاء حدیث از طرف محدث به اصحاب و بیان غریب و فقه و اسناد آن. (از المرجع). - املا پرسیدن، استملاء. (منتهی الارب). - املا خواستن، استملاء. (منتهی الارب). - املا وانشاء، خط و ربط: املا و انشاء فلانی خوب نیست
بامکانت تر و بامرتبه تر. (ناظم الاطباء). تواناتر. (فرهنگ فارسی معین) : والانکار بالید (فی نهی المنکر) امکن و الا باللسان و الا بالقلب. (معالم القربه)، زکام زده گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زکام رسانیدن. (تاج المصادر بیهقی)، سخت کشیدن کمان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کمان پرُ درکشیدن. (تاج المصادر بیهقی)، برخورداری دادن، زمان دادن، گویند: املاه اﷲ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مهلت دادن. (ترجمان ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج)، روزگار دراز گذاشتن. (منتهی الارب). گویند املیت له فی غیه، و از آنست قول خداوند: املی لهم (قرآن 25/74). (از منتهی الارب)، درازرسن گذاشتن ستور را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قید اشتر فراخ بکردن. (تاج المصادر بیهقی). گویند املیت البعیر، یعنی فراخ کردم قید آنرا. (از منتهی الارب)، نویسانیدن دیگری را بتلقین. (از مؤید الفضلاء). از خود چیزی گفتن. (غیاث اللغات). مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد. (فرهنگ فارسی معین) : صاحب برید جز بمراد و املاء ایشان چیزی نمی تواند نبشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324). هرچه من پس از این نویسم بمراد و املاء ایشان باشد بر آن هیچ اعتماد نباید کرد. (تاریخ بیهقی)، برگردانیدن. (آنندراج). اعادۀ شی ٔ مره بعد اخری. (یادداشت مؤلف). آغاز کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج)، فروگذاشتن. (آنندراج). دو معنی اخیر در فرهنگهای دیگر بدست نیامد، {{اِسمِ مَصدَر}} نوشتن از تلقین دیگری. (از مؤید الفضلاء). نوشتن و املا کردن کتاب را. (ناظم الاطباء). از یاد چیزی نوشتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نوشتن مطلبی که شخصی تقریر کند. دیکته. (فرهنگ فارسی معین)، طریق نوشتن کلمات. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). درست نویسی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). نوشتن ترکیب حروف موافق قاعده. (آنندراج). رسم الخط. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رسم خط. املای فارسی یعنی رسم خط (رسم الخط) فارسی که بیشتر از هزار سال است زبان فارسی و دیگر لهجه های ایرانی بدان نوشته میشود از اعراب اخذ شده است و خط عربی در زمانی قریب بظهور اسلام از دو قوم گرفته شده، نخست از قوم نبطی در جانب حوران و دوم از سریانیان از طریق حیره (نزدیک کوفه). این هر دو خط از خطوط سامی بود که اولی منشاء خط نسخ و دومی مبداء خط کوفی شد. خط عربی در آغاز بی نقطه و بی شکل بود. در قرن نخستین اسلامی اشکال و اعجام در آن وارد گردید و کم کم ترقی کرد و چون خط عربی با همه اشکالات آن از خط پهلوی آسانتر بود بزودی بوسیلۀ ایرانیان مسلمان یا کسانی که با زبان عربی بنحوی از انحاء آشنایی می یافتند پذیرفته شده و کم کم بوسیلۀ خطاطان ایرانی تکامل یافت و بتدریج مستعد تحریر فارسی دری یعنی لهجۀ رسمی و کتابتی ایران دورۀ اسلامی گردید. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف ذبیح اﷲ صفا ج 1 ص 155). و رجوع به همین کتاب، و خط شود، علمی است که از تغییراتی که بر اشکال خطوط عربی عارض میشود بحث می کند، نه از جهت زیبایی آنها بلکه از جهت دلالت آنها بر الفاظ. (از کشف الظنون)، مجلسی از مجالس افادۀ علمی که در آن استاد مطالبی را که پیش می آید بر شاگردان القا کند. (از المرجع). - صحیفۀ املا، صفحه ای که مطلبی را که کسی تقریر می کند در آن نویسند: چو بر صحیفۀ املا روان شود قلمش زبان طعن نهد بر فصاحت سحبان. سعدی. ، در نزد محدثان و اخباریان، عبارتست از القاء حدیث از طرف محدث به اصحاب و بیان غریب و فقه و اسناد آن. (از المرجع). - املا پرسیدن، استملاء. (منتهی الارب). - املا خواستن، استملاء. (منتهی الارب). - املا وانشاء، خط و ربط: املا و انشاء فلانی خوب نیست
حاصل مصدر از افکندن که به صورت ترکیب آید: یکی کاروان جمله شاهین و باز بچرغ و کلنگ افکنی تیزتاز. نظامی. گرفته مزن در حریف افکنی گرفته شوی گر گرفته زنی. نظامی. بدشمن گر آیی بخصم افکنی گشاده بر و بازوی بهمنی. نظامی. ز خصم تو چون مملکت گشت سیر بخصم افکنی پای درنه دلیر. نظامی. برآرم سگان را ز شورافکنی که با شیر بازیست گورافکنی. نظامی. بشیرافکنی در شکارآمدند. نظامی. بصیدافکنی می نبشتند راه. نظامی. دو هفته کم و بیش در کوه و دشت بصیدافکنی راه را می نوشت. نظامی، خشک گردیدن شیر شیردهنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
حاصل مصدر از افکندن که به صورت ترکیب آید: یکی کاروان جمله شاهین و باز بچرغ و کلنگ افکنی تیزتاز. نظامی. گرفته مزن در حریف افکنی گرفته شوی گر گرفته زنی. نظامی. بدشمن گر آیی بخصم افکنی گشاده بر و بازوی بهمنی. نظامی. ز خصم تو چون مملکت گشت سیر بخصم افکنی پای درنه دلیر. نظامی. برآرم سگان را ز شورافکنی که با شیر بازیست گورافکنی. نظامی. بشیرافکنی در شکارآمدند. نظامی. بصیدافکنی می نبشتند راه. نظامی. دو هفته کم و بیش در کوه و دشت بصیدافکنی راه را می نوشت. نظامی، خشک گردیدن شیر شیردهنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)