جدول جو
جدول جو

معنی افواف - جستجوی لغت در جدول جو

افواف
(اَفْ)
برد افواف، جامه ای تنک است. جمع واژۀ فوف. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجواف
تصویر اجواف
جوف ها، داخلها، شکم ها، جمع واژۀ جوف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افواه
تصویر افواه
فم ها، دهان ها، جمع واژۀ فم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افواج
تصویر افواج
فوج ها، جماعت ها، گروه ها، دسته ها، هنگ ها، جمع واژۀ فوج
فرهنگ فارسی عمید
(اَسْ)
موضعی است به مدینه. (منتهی الارب). نام حرم مدینه و گفته اند موضعی است به عینه در ناحیۀ بقیع و آن موضع صدقۀ فریدبن ثابت الانصاری است و آن از حرم مدینه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَنْ)
جمع واژۀ نوف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). به معنی کوهان بلند. (آنندراج). رجوع به نوف شود
لغت نامه دهخدا
(اَفْ)
جمع واژۀ فوت، بمعنی شکاف میان دو انگشت. (آنندراج). جمع واژۀ فوت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَفْ)
جمع واژۀ فوج، بمعنی گروه. (آنندراج) (از منتهی الارب). جماعات. گروهها. طوائف: افواج ترکمانان پیدا آمدند که مگر بدانجا مقام کرده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 627). و رجوع به فوج شود
لغت نامه دهخدا
(اَفْ)
جمع واژۀ فیقه، بمعنی شیری که میان دو دوشیدن گردآید در پستان. فیق. فیقات. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). و رجوع به فیقه شود.
لغت نامه دهخدا
(اَفْ)
ج فوه، بمعنی دندان.
لغت نامه دهخدا
(اَفْ)
جمع واژۀ فیف، جای برابر و هموار یا بیابانی بی آب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). فیاف. فیوف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَجْ)
جمع واژۀ جوف، بمعنی درون، میان، شکم
لغت نامه دهخدا
(اَصْ)
جمع واژۀ صوف. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 65) (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به صوف شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ترس. هراس.
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
جمع واژۀ سوف، بمعنی شم، (یا) صبر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع جوف، درون ها میان ها لابه لاها، جمع جوف بمعنی درون میان شکم ب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواف
تصویر انواف
جمع نوف، کوهان های بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواج
تصویر افواج
جمع فوج، گروه، جماعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواق
تصویر افواق
جمع فوق، سوفارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افواه
تصویر افواه
دهانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افیاف
تصویر افیاف
جمع فیف، زمین های تخت زمین های هموار، بیابانهای بی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاف
تصویر افاف
ترس، هراس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اف اف
تصویر اف اف
((اِ. اِ))
نام تجارتی وسیله ای برقی برای باز کردن در ساختمان، در بازکن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افواج
تصویر افواج
جمع فوج، گروه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افواه
تصویر افواه
جمع فوه، دهان ها، اصناف، ادویه های خوشبو که در اغذیه ریزند
فرهنگ فارسی معین
شایعه
دیکشنری اردو به فارسی