- افناد
- گول شدن، دروغ گفتن
معنی افناد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
می آبیدن: آب کردن درمی
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
جمع زند، بند دستها بندهای دستها
اوراقی که دارای ارزش مالی باشد، سند، اسناد بها دار
کسان، همگان
در افتادن، پیاپی هراشیدن (هراش استفراغ)، خوی ریختن، بند نیامدن خون
جمع فنن، شاخه ها، جمع فن، گونه ها گونه گون آوردن، جمع فنن شاخه ها
همراهی، ستیهیدن
به گونه رمن همتباران، گمراهان
حالت درماندگی، از پای در آمد
جمع فرد، تنها و طاق و ضد زوج
فتنه کردن
نابود گردانیدن، نیست کردن، بی مال گشتن، به پایان رسیدن
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
فنن ها، شاخۀ درخت ها، جمع واژۀ فنن
نسبت دادن، منسوب کردن، منسوب کردن حدیث به کسی، در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن گزاره به نهاد
نابود کردن، نیست کردن، تمام کردن، به آخر رساندن، به پایان رسیدن، سپری گشتن، بی توشه شدن، فرستادن، روانه کردن
سندها، در علم حقوق نوشته های که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند، جمع واژۀ سند
فردها، یگانه ها، بی همتاها، بی نظیرها، انسان ها، شخص ها، تک ها، تنهاها، خالی ها، جمع واژۀ فرد
جمع جند، لشکرها، سپاهیان
جمع فنن، شاخه ها
نیست کردن، نابود گردانیدن، نیستی، نابودی
نیست کردن، نابود کردن، نیستی