جمع واژۀ فوج، بمعنی گروه. (آنندراج) (از منتهی الارب). جماعات. گروهها. طوائف: افواج ترکمانان پیدا آمدند که مگر بدانجا مقام کرده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 627). و رجوع به فوج شود
جَمعِ واژۀ فَوْج، بمعنی گروه. (آنندراج) (از منتهی الارب). جماعات. گروهها. طوائف: افواج ترکمانان پیدا آمدند که مگر بدانجا مقام کرده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 627). و رجوع به فوج شود
درآوردن و قوله تعالی: یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل، (از ’ول ج’) (قرآن 13/35)، (منتهی الارب) (آنندراج)، درآوردن، (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)، درآوردن چیزی در میان چیزی، (غیاث اللغات)، سپوختن، مقابل اخراج، ادخال، درآوردن، داخل کردن: ایلاج واخراج به مشاهده معاینه دهد، (سندبادنامه)، دی شوی بینی تو اخراج بهار لیل گردی بینی ایلاج نهار، مولوی
درآوردن و قوله تعالی: یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل، (از ’ول ج’) (قرآن 13/35)، (منتهی الارب) (آنندراج)، درآوردن، (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)، درآوردن چیزی در میان چیزی، (غیاث اللغات)، سپوختن، مقابل اخراج، ادخال، درآوردن، داخل کردن: ایلاج واخراج به مشاهده معاینه دهد، (سندبادنامه)، دی شوی بینی تو اخراج بهار لیل گردی بینی ایلاج نهار، مولوی
در اول شب رفتن. (زوزنی). به اول شب رفتن. (منتهی الارب). و بعضی در تمام شب گفته اند. بشب رفتن. شبگیر کردن. رفتن در شب. (تاج المصادر بیهقی) رفتن به آخر شب. (تاج المصادر بیهقی). به آخر شب رفتن. (زوزنی) (منتهی الارب)
در اول شب رفتن. (زوزنی). به اول شب رفتن. (منتهی الارب). و بعضی در تمام شب گفته اند. بشب رفتن. شبگیر کردن. رفتن در شب. (تاج المصادر بیهقی) رفتن به آخر شب. (تاج المصادر بیهقی). به آخر شب رفتن. (زوزنی) (منتهی الارب)