جدول جو
جدول جو

معنی افسردخت - جستجوی لغت در جدول جو

افسردخت
(دخترانه)
افسر (تاج) + دخت (دختر) سرآمد همه دختران
تصویری از افسردخت
تصویر افسردخت
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امیردخت
تصویر امیردخت
(دخترانه)
دختر پادشاه، شاهدخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افسردگی
تصویر افسردگی
انجماد و بستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسادات
تصویر افسادات
جمع افساد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسردگی
تصویر افسردگی
دلتنگی، پژمردگی، در علم روانشناسی نوعی بیماری روانی که باعث اختلال در اوضاع اجتماعی و فردی شخص می شود و از نشانه های آن اضطراب، کاهش اشتها، بی خوابی و غیره است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افسردگی
تصویر افسردگی
Languishment, Dejectedness, Dejection, Depression, Gloom, Meagerness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
уныние , депрессия , мрак , меланхолия , бедность
دیکشنری فارسی به روسی
Niedergeschlagenheit, Depression, Trübsinn, Schwermut, Magerkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
відчай , депресія , похмурість , меланхолія , бідність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
przygnębienie, depresja, smutek, melancholia, nędza
دیکشنری فارسی به لهستانی
沮丧 , 抑郁 , 阴郁 , 忧郁 , 贫乏
دیکشنری فارسی به چینی
abatimento, depressão, tristeza, melancolia, magreza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
abbattimento, depressione, tristezza, malinconia, magrezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
abatimiento, depresión, tristeza, languidez, escasez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
abattement, dépression, mélancolie, langueur, maigreur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
neerslachtigheid, depressie, somberheid, melancholie, schraalheid
دیکشنری فارسی به هلندی
ความท้อแท้ , ซึมเศร้า , ความหดหู่ , ความหมองหม่น , ความขาดแคลน
دیکشنری فارسی به تایلندی
keputusasaan, depresi, kesedihan, melankolis, kekurangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
كآبةٌ , قلّةٌ , محبطٌ , حزينٌ , محبطٌ , شجيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
निराशा , अवसाद , उदासी , दुर्बलता
دیکشنری فارسی به هندی
ייאוש , דיכאון , דִּכְדּוּךְ , דַלּוּת
دیکشنری فارسی به عبری
落胆 , 鬱病 , 憂鬱 , 貧弱
دیکشنری فارسی به ژاپنی
낙담 , 우울증 , 우울 , 빈약
دیکشنری فارسی به کره ای
moral bozukluğu, depresyon, kasvet, hüzün, zayıflık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
হতাশা , বিষণ্নতা , অভাব
دیکشنری فارسی به بنگالی
افسردگی , ڈپریشن , اداسی , کمزوری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ظفردخت
تصویر ظفردخت
(دخترانه)
ظفر (عربی) + دخت (فارسی) مرکب از ظفر (پیروز) + دخت (دختر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افسرده
تصویر افسرده
پژمرده، اندوهگین، یخ بسته منجمد، دلسرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسردن
تصویر افسردن
سرد شدن، یخ بستن، منجمد گردیدن، بربسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسردن
تصویر افسردن
پژمرده شدن، دلسرد شدن، اندوهگین شدن، یخ بستن، منجمد شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افسرده
تصویر افسرده
پژمرده، غمگین، در علم روانشناسی مبتلا به افسردگی، یخ بسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افسرده
تصویر افسرده
((اَ سُ دِ))
پژمرده، اندوهگین، منجمد، دلسرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افسردن
تصویر افسردن
((اَ سُ دَ))
پژمردن، اندوهگین شدن، منجمد گشتن، دلسرد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افسرده
تصویر افسرده
Depressed, Crestfallen, Wistful
دیکشنری فارسی به انگلیسی