جدول جو
جدول جو

معنی افساینده - جستجوی لغت در جدول جو

افساینده
رام کننده، افسونگر جادوگر
تصویری از افساینده
تصویر افساینده
فرهنگ لغت هوشیار
افساینده
((اَ یَ دِ))
رام کننده، افسونگر، جادوگر
تصویری از افساینده
تصویر افساینده
فرهنگ فارسی معین
افساینده
رام کننده، افسونگر
تصویری از افساینده
تصویر افساینده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افزاینده
تصویر افزاینده
صعودی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افزاینده
تصویر افزاینده
آنچه افزایش یابد، آنچه فزونی پذیر باشد، بالنده، نامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افزاینده
تصویر افزاینده
زیاد کننده، افزون کننده، چیزی که قابلیت زیاد شدن دارد، فزاینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افزاینده
تصویر افزاینده
Dilatant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
การขยายตัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
विस्तारक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فساینده
تصویر فساینده
رام کننده، افسونگر، برای مثال به چاره گری زیرک و هوشمند / فسون فساینده را کرد بند (نظامی۵ - ۸۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چفساننده
تصویر چفساننده
چشباننده الصاق کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشانیده
تصویر افشانیده
پاشیده پراکنده کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشاننده
تصویر افشاننده
اسم افشاندن افشانیدن، آنکه بیفشاندپراکنده کننده پاشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افساییدن
تصویر افساییدن
رام کردن، افسون کردن، غلبه کردن در سحر و جادو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افزاییده
تصویر افزاییده
افزوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداینده
تصویر انداینده
اسم انداییدن اندودن، اندود کننده کاهگل کننده، زراندود کننده
فرهنگ لغت هوشیار