- افزاز
- جمع فز، چالاکان چستان دل رمیدن، ترسانیدن، جنبانیدن، سبک یافتن
معنی افزاز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وسیله، لوازم، آلت
رسیده شدن خرما خرما رسی
گرامیداشت، نیرومند کردن، سخت بودن گران آمدن ارجمند کردن گرامی داشتن عزیز داشتن
بلندی
افزاینده، فزاینده
بیم و ترس
هر چه که بدان کاری انجام دهند آلتی که پیشه وران و کارگران با آن کار کنند مانند: اره تیشه چکش و غیره ابراز آلت، داروهای خوشبو که در غذا ریزند مانند: زعفران زردچوبه دارچینو غیره ابزار دیگ افزار بو افزار، آلت مانند (تیشه، اره، چکش و غیره)
عزت دادن، عزیز شمردن، گرامی داشتن، ارجمند کردن
پسوند متصل به واژه به معنای افراخته مثلاً سرافراز، گردن افراز، مقابل نشیب، فراز، بالا
ابزار، آلت، ادویه خوشبو که در غذا ریزند، فزار
ابزار، ادویه، برای مثال افزار ز پس کنند در دیگ / حلوا ز پس آورند بر خوان (خاقانی - ۳۴۸)
درخت کرم دانه
در ترکیب بمعنی افزاینده آید: روح افزا غم افزا
افزودن، پسوند متصل به واژه به معنای افزاینده مثلاً بهجت افزا، روح افزا، غم افزا