جدول جو
جدول جو

معنی اغزاز

اغزاز
(اِ)
بسیار درشت گردیدن خار درخت: اغزّت الشجره. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بسیار درشت بودن خارهای درخت. (آنندراج). سخت و بسیار گردیدن خار درخت: اغزّت الشجره، کثر شوکها و اشتدّ. (از اقرب الموارد) ، تنگ گردانیدن زمین بر کسی. یقال: اغص علینا الارض، اذا ضیقها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). تنگ ساختن زمین را بر کسی: اغص علینا الارض، ضیقها. (از اقرب الموارد) ، طعام و جز آن در گلو ماندن. (آنندراج). تنگ گرفتن طعام بر کس پس درماندن در گلوی او. (از ناظم الاطباء) : اغصصته بالطعام فغص به. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اندر گلو گیرانیدن. (تاج المصادر بیهقی). در گلو گیرانیدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا