نام دهی بود در چهارفرسنگی بخارا و فرخش مخفف آن است. (از تاریخ بخارا). قریه ای است از قرای بخارا. (لباب الانساب). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ص 450 شود
نام دهی بود در چهارفرسنگی بخارا و فرخش مخفف آن است. (از تاریخ بخارا). قریه ای است از قرای بخارا. (لباب الانساب). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ص 450 شود
احمد بن محمد بن اسماعیل بن اسحاق بن ابراهیم بخاری، رئیس و پیشوای علمای معروف به اسماعیلی بود. وی در سن هشتاد وچهارسالگی به سال 384 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب). و رجوع به اسماعیلی شود
احمد بن محمد بن اسماعیل بن اسحاق بن ابراهیم بخاری، رئیس و پیشوای علمای معروف به اسماعیلی بود. وی در سن هشتاد وچهارسالگی به سال 384 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب). و رجوع به اسماعیلی شود
درخش. برق آتش آسمانی که به تازی صاعقه خوانند. (آنندراج). بعضی صاعقه و رعد را گفته اند و بقول اکثر لغتی است در درخش و بقول سامانی درخش مخفف آذرخش است: برق بالفتح، درخش و ادرخش. (منتهی الارب). و رجوع به آذرخش شود
درخش. برق آتش آسمانی که به تازی صاعقه خوانند. (آنندراج). بعضی صاعقه و رعد را گفته اند و بقول اکثر لغتی است در درخش و بقول سامانی درخش مخفف آذرخش است: برق بالفتح، درخش و ادرخش. (منتهی الارب). و رجوع به آذرخش شود
جمع واژۀ فرخ، بمعنی چوزه و ریزه از هر حیوان و نبات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). افرخه. افراخ. فراخ. فروخ. فرخان. (منتهی الارب). رجوع به کلمات مزبور شود
جَمعِ واژۀ فَرخ، بمعنی چوزه و ریزه از هر حیوان و نبات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اَفرِخَه. اَفراخ. فِراخ. فُروخ. فِرخان. (منتهی الارب). رجوع به کلمات مزبور شود
کفل اسب و استر و گاو و دیگر چارپایان باشد. (برهان). پرخش. کفل اسب. (یادداشت به خط مؤلف) : روز هیجا از سر چابک سواری بردری از فرخش و ران اسب خصم کیمخت و بغند. سوزنی (دیوان ص 62). فرخچ. فرخج. رجوع به فرخج و پرخش شود
کفل اسب و استر و گاو و دیگر چارپایان باشد. (برهان). پرخش. کفل اسب. (یادداشت به خط مؤلف) : روز هیجا از سر چابک سواری بردری از فرخش و ران اسب خصم کیمخت و بغند. سوزنی (دیوان ص 62). فرخچ. فرخج. رجوع به فرخج و پرخش شود
احمد بن محمد بن اسماعیل بن اسحاق بن ابراهیم بن اسرائیل بن فشاخر افرخشی بخارائی مکنی به ابوبکر. ازمردم بخارا و از قریۀ افرخش که آنرا فرخش نیز مینامیدند و بچهارفرسنگی بخارا بود. او پیشوای دانشمندان عصر خویش و به اسماعیلی معروف به ود و از روات درجۀ اول. و بسال 301 هجری قمری تولد یافت و در ماه رمضان سال بر 384 درگذشت و 84 سال عمر کرد. (انساب سمعانی ذیل کلمه افرخشی) (رودکی تألیف نفیسی ج 1 ص 450)
احمد بن محمد بن اسماعیل بن اسحاق بن ابراهیم بن اسرائیل بن فشاخر افرخشی بخارائی مکنی به ابوبکر. ازمردم بخارا و از قریۀ افرخش که آنرا فرخش نیز مینامیدند و بچهارفرسنگی بخارا بود. او پیشوای دانشمندان عصر خویش و به اسماعیلی معروف به ود و از روات درجۀ اول. و بسال 301 هجری قمری تولد یافت و در ماه رمضان سال بر 384 درگذشت و 84 سال عمر کرد. (انساب سمعانی ذیل کلمه افرخشی) (رودکی تألیف نفیسی ج 1 ص 450)