در فتنه افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بفتنه افتادن. (تاج المصادر بیهقی). در فتنه واقع شدن. (از اقرب الموارد). در فتنه افتادن. (از لطائف و کنز بنقل غیاث اللغات) : ور گریزم من روم سوی زنان همچو یوسف افتم اندر افتتان. مولوی. ، شگفت و عجب و تعجب. (برهان). و شگفت. (ناظم الاطباء) ، هر چیز عجب و شگفت. (ناظم الاطباء). صحیح کلمه همان افد = افت است بمعنی عجیب. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به افد شود
در فتنه افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بفتنه افتادن. (تاج المصادر بیهقی). در فتنه واقع شدن. (از اقرب الموارد). در فتنه افتادن. (از لطائف و کنز بنقل غیاث اللغات) : ور گریزم من روم سوی زنان همچو یوسف افتم اندر افتتان. مولوی. ، شگفت و عجب و تعجب. (برهان). و شگفت. (ناظم الاطباء) ، هر چیز عجب و شگفت. (ناظم الاطباء). صحیح کلمه همان افد = افت است بمعنی عجیب. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به افد شود
سخن گوناگون آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوعهای مختلف آوردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). حدیث یا سخن را گوناگون و بنوعهای مختلف آوردن. (از اقرب الموارد).
سخن گوناگون آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوعهای مختلف آوردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). حدیث یا سخن را گوناگون و بنوعهای مختلف آوردن. (از اقرب الموارد).
گشادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از منتخب بنقل غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). مقابل بستن. (از اقرب الموارد). باز کردن. (یادداشت مؤلف) : و هم بر این نمط افتتاح کرده شود. (کلیله و دمنه).
گشادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از منتخب بنقل غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). مقابل بستن. (از اقرب الموارد). باز کردن. (یادداشت مؤلف) : و هم بر این نمط افتتاح کرده شود. (کلیله و دمنه).
نیک مستوی و برابر شدن. (منتهی الارب). با یکدیگر راست آمدن. (تاج المصادر). نیکو مستوی گردیدن، حجامت کردن. (زوزنی) : طفل می ترسد ز نیش و احتجام مادر مشفق در آن دم شادکام. مولوی
نیک مستوی و برابر شدن. (منتهی الارب). با یکدیگر راست آمدن. (تاج المصادر). نیکو مستوی گردیدن، حجامت کردن. (زوزنی) : طفل می ترسد ز نیش و احتجام مادر مشفق در آن دم شادکام. مولوی
رود...، نام رودخانه ایست میان راه اردبیل و سلطانیه. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 182 شود، شتر که میان دو پاشنۀ وی دوری باشد و فجوی مؤنث آنست. (منتهی الارب) (آنندراج)
رود...، نام رودخانه ایست میان راه اردبیل و سلطانیه. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 182 شود، شتر که میان دو پاشنۀ وی دوری باشد و فجوی مؤنث آنست. (منتهی الارب) (آنندراج)