- افتتاش
- جست و جو
معنی افتتاش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گشایش
فتنه کردن
گشادن، باز کردن
هم بستری، شکستگی
گشودن، باز کردن، آغاز کردن، شروع به کار مؤسسه یا کارخانه یا مدرسه و امثال آن
در فتنه افتادن، در فتنه انداختن، فتنه انگیختن
واپس شدن
هم خراشی: خراشیدن همدیگر را، پیشه گری، به زورخواهی
دول بریدن خروسه بری
خاتمه دادن
رنگ پریدگی بیم زدگی، ربودن، خود داری، فروتنی
شکار رمانی شکار رماندن، در میان گرفتن
گیاهجویی
نیکو شدن حال کسی نیکو شدن احوال، حسن حال
درآویختن کرکم آلایی (کرکم زعفران)
به لرزش در آمدن
پنهان کردن چیزی
لزرش، لرزه، لرزیدن، نوسان
پایان
رسوایی
سربلندی، بالندگی، ناییدن
وادیج بستن (وادیج چوب بست یا داربستی است که تاک برآن اندازد، برشدن تاک خزیدن تاک
به راه دشوار رفتن، به کاری دیگر پرداختن، از بدی به نیکی بازگشتن، میانه روی
دست به گردن شدن، به زور گرفتن
لانه ساختن لاغری سستی
نازیدن، بالیدن، فخر کردن
خرو پف کردن
بازکاوی
جنگیدن کشت و کشتار
نیازمندی: نیازمند شدن
گونه گون آوردن دلنشین گفتن