جدول جو
جدول جو

معنی افاقت - جستجوی لغت در جدول جو

افاقت
(اِتْ تِ)
بهوش بازآمدن. (از منتخب بنقل غیاث اللغات). افاقه. رجوع به این کلمه شود: بخنکی آبی که بر روی من زدند افاقت یافتم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 298). مستی حماقت را افاقت نیست. (مرزبان نامه). و مستی بدان سبب اختیار می کنیم مگر از غلوای آن در دل ساعتی افاقتی یابم. (جهانگشای جوینی). و از سکرت جهالت افاقتی یابند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
افاقت
بهبود یافتن، رو بصحبت نهادن بیمار، روی بخوبی خوشی آوردن، بهوش آمدن، بهبود، گشایش
فرهنگ لغت هوشیار
افاقت
((اِ قَ))
بهبود یافتن، به هوش آمدن، بهبود، گشایش، افاقه
تصویری از افاقت
تصویر افاقت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
همراهی، مهربانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افاقه
تصویر افاقه
بهبود یافتن، رو به تندرستی نهادن بیمار، اثر، نتیجۀ خوب، فایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اراقت
تصویر اراقت
ریختن آب، خون یا مایع دیگر، ریختن، ادرار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذاقت
تصویر اذاقت
چشاندن، چشانیدن، مزۀ چیزی را به کسی چشاندن
فرهنگ فارسی عمید
آب برخود ریختن، پر کردن ظرف تا حدی که لبریز گردد، در سخن وارد شدن داخل شدن در حدیث، فیض رسانیدن بهره دادن، فیض، جمع افاضات
فرهنگ لغت هوشیار
فایده دادن سود رسانیدن، تکبر خودبینی، جمع افادات. یا افاده کلام. مفهوم سخن معنی آن
فرهنگ لغت هوشیار
باز هوشی، بهبودی، بازارزانی، بازخردی، به خود آمدن بهبود یافتن، رو بصحبت نهادن بیمار، روی بخوبی خوشی آوردن، بهوش آمدن، بهبود، گشایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
همدمی، همراهی، یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذاقت
تصویر اذاقت
چشانیدن چشاندن، به امتحان دادن چیزی را، مکافات امری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ریختن آبگونه ریختن، شاشیدن ریختن ریختن مایع (آب و آنچه بدان ماند)، بول کردن شاشیدن، یا اراقت دماء. سفک دماء ریختن خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاقه
تصویر افاقه
((اِ قِ))
بهبود یافتن، به هوش آمدن، بهبود، گشایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
((رِ قَ))
دوستی کردن، همراهی کردن، همراهی، یاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذاقت
تصویر اذاقت
((اِ قَ))
چشانیدن، چیزی آزمودن، مکافات امری را نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اراقت
تصویر اراقت
((اِ قَ))
ریختن آب یا مایعات، شاشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
دوستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
Chumminess, Comradeship, Friendship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
camaraderie, amitié
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
우정
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
友情
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
חברות , חברות , יְדִידוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
persahabatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
दोस्ती , मित्रता , मित्रता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
vriendschap, kameraadschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
товаришування , дружба
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
camaradería, amistad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
cameratismo, amicizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
camaradagem, amizade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
友情 , 伙伴关系 , 友谊
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
koleżeństwo, przyjaźń
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
Kameradschaft, Freundschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
товарищество , дружба
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رفاقت
تصویر رفاقت
arkadaşlık, yoldaşlık, dostluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی