جدول جو
جدول جو

معنی افات - جستجوی لغت در جدول جو

افات(اِ)
یا ولت یا ساندویچ، نام یکی از جزایر هبریده واقع در قسمت پولیزیا از اقیانوس کبیر که در وسط جزایر مزبور قرار دارد و یک لنگرگاه زیبا موسوم به ’هاوره’ و ’گاهاوانه’ دارد. (از قاموس الاعلام ترکی) ، پر کردن ظرف. (از منتخب بنقل غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افکت
تصویر افکت
جلوه ها یا افکت های سینمایی (Effects) در فیلم سازی به تکنیک ها و تکنولوژی های مختلفی اشاره دارد که برای ایجاد صحنه ها و جلوه های ویژه در فیلم استفاده می شوند. این افکت ها ممکن است به صورت دستی، با استفاده از تکنیک های سینمایی، یا با استفاده از تکنولوژی های رایانه ای (CGI) ایجاد شوند. به طور کلی، افکت های ویژه به دسته های زیر تقسیم می شوند:
۱. افکت های تصویری (Visual Effects) :
- شامل استفاده از تکنیک های دیجیتال مانند CGI (کامپیوتری تصویری) برای ایجاد جلوه های ویژه در فیلم. این می تواند شامل ایجاد جهان های مجازی، اشیاء ۳D، انفجارها، حیوانات و خیلی بیشتر باشد.
۲. افکت های فیزیکی (Practical Effects) :
- افکت هایی که به وسیله تکنیک های فیزیکی و مکانیکی ایجاد می شوند، مانند استفاده از منابع نور، آتش، انفجارها، ماشین آلات پرتاب، طوفان، باران و ...
۳. افکت های صوتی (Sound Effects) :
- افکت هایی که با افزودن صداهای ویژه به فیلم ایجاد می شوند، مانند صدای انفجارها، صدای طوفان، صدای پرندگان و ...
۴. افکت های نورپردازی (Lighting Effects) :
- استفاده از نورهای ویژه برای ایجاد جلوه های ویژه نورپردازی در فیلم، مانند روشنایی نور چشمک زن، نورهای مخصوص صحنه های اکشن و ...
این افکت ها به کمک تکنولوژی های پیشرفته و ابزارهای خاص در صنعت فیلم سازی ایجاد می شوند تا جلوه های ویژه و مهیجی را برای بیننده به ارمغان آورند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از آفات
تصویر آفات
آفت ها، بلاها، زیان ها، جمع واژۀ آفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عفات
تصویر عفات
عفوکنندگان، آمرزندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفات
تصویر رفات
شکسته شده، از هم ریخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مافات
تصویر مافات
آنچه گذشته، آنچه فوت شده و از دست رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صافات
تصویر صافات
سی و هفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۸۲ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افام
تصویر افام
وام، قرض، دین، فام، پام
فرهنگ فارسی عمید
آنچه فوت شده، (آنندراج) (غیاث)، کلمه فعل مأخوذ از تازی، آنچه گذشته است، (ناظم الاطباء)،
- تدارک مافات، رجوع به ترکیب بعدشود،
- تلافی مافات، تدارک مافات، جبران آنچه فوت شده، دریافتن آنچه گذشته: و همت را بر طریقی موصل به تدارک و تلافی مافات مصروف داشتی، (ترجمه محاسن اصفهان)،
- جبران مافات، تلافی مافات، و رجوع به ترکیب های قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِتْ تِ)
درگذاشتن. (آنندراج) (منتهی الارب). درگذرانیدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). درگذشتن. (ناظم الاطباء). درگذراندن از کسی. (از اقرب الموارد) ، نظائر. (منتهی الارب). اماثل. نظایر. اخیار. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ حافه، کناره های رود، (مهذب الاسماء)، اطراف و جوانب، حاجات
لغت نامه دهخدا
تصویری از افاف
تصویر افاف
ترس، هراس
فرهنگ لغت هوشیار
در بر گیر در بر گیرنده، گردگاه: جای گرد امدن جمع کافی مردان با کفایت رجال کاردان کار گزاران: باب ششم در لطایف اشعار وزراء و صدور و کفاه (کفات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفات
تصویر لفات
گول بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفات
تصویر وفات
بنگرید به وفاه مرگ موت: (ذکر شنوانیدن وفات امیر زاهه محمد سلطان بمادرش خان زاده) یا تاریخ وفات. تاریخ مرگ شخصی: (آنکه میلش سوی حق بینی وحق گویی بود سال تاریخ وفاتش طلب از میان بهشت) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفات
تصویر صفات
جمع صفت، اوصاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفات
تصویر خفات
مرگ ناگاه ناگاه مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امات
تصویر امات
جمع ام، مادران، گوهران بن ها جمع ام مادران
فرهنگ لغت هوشیار
فایده دادن سود رسانیدن، تکبر خودبینی، جمع افادات. یا افاده کلام. مفهوم سخن معنی آن
فرهنگ لغت هوشیار
آب برخود ریختن، پر کردن ظرف تا حدی که لبریز گردد، در سخن وارد شدن داخل شدن در حدیث، فیض رسانیدن بهره دادن، فیض، جمع افاضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتا
تصویر افتا
فتوی دادن حکم صادر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بهبود یافتن، رو بصحبت نهادن بیمار، روی بخوبی خوشی آوردن، بهوش آمدن، بهبود، گشایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاک
تصویر افاک
دروغگو دروغوند دروغزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افان
تصویر افان
زمان هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاته
تصویر افاته
در گذاشتن، از دست دادن
فرهنگ لغت هوشیار
شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفات
تصویر آفات
جمع آفت، آسیبها
فرهنگ لغت هوشیار
دست افزار انگار افراز ابزار دست افزار آلت آلت حصول چیزی، (ادب) یکی از قسمتهای کلمه که در اصطح نحویان حرف گویند. به اصطح علمی حرف که در برابر اسم و فعل باشد و آن لفظی است که بدان اسم را به فعل ربط دهند، جمع ادوات. یا ادات استفهام. کلمه ای مه برای پرسش بکار رود مانند: کی کجا چگونه چرا در فارسی. و من ما کیف در عربی. یا ادات تشبیه. کلمه ای است که برای مانند کردن چیزی به چیزی بکار میرود لفظی که بر تشبیه دلت کند چنانکه در فارسی: چون چو و مانند آنها و در عربی کاف و کان و جز آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مافات
تصویر مافات
آنچه فوت شده، آنچه گذشته است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صافه، رده بستگان صافات به گونه رمن فرشتگان جمع صافه صف زدگان، فرشتگان صف زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حافات
تصویر حافات
اطراف و جوانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مافات
تصویر مافات
از دست رفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادات
تصویر ادات
افزار، ابزار، آلت، وسیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وفات
تصویر وفات
مرگ، درگذشت، میرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آفات
تصویر آفات
آسیب ها، آفت ها، گزندها
فرهنگ واژه فارسی سره