جدول جو
جدول جو

معنی اغنور - جستجوی لغت در جدول جو

اغنور(اَ)
ابن الندیم آرد: در تاریخی قدیمی خواندم که یونانیان باستان بخط آشنائی نداشتند تا آنکه دو مرد از اهل مصر یکی بنام قیمس (قه مس) و دیگری بنام اغنور را یافتند که با خود شانزده حرف (الفبا) داشتند و یونانیان با آنها نوشتن آغاز کردند. آنگاه یک تن از آنان چهارحرف دیگر استنباط کرد و با آنها نوشت، سپس شخص دیگربنام سیمونیدس چهار حرف دیگر استنباط کرد و مجموع آن بیست و چهار حرف شد. (از فهرست ابن الندیم). مؤلف فرهنگ ایران باستان پس ازنقل قول ابن الندیم آورد: ابن الندیم این داستان را درست یاد کرده، قیمس و اغنور همان کامس و اگنور هستند و سیمونیدس کسی است که در داستان پیدایش خط در یونان نام وی برده می شود. (ازفرهنگ ایران باستان ص 145). و رجوع به اگنور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انور
تصویر انور
روشن تر، درخشان تر، تابناک تر، نورانی، درخشان، مبارک، گرامی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان دماوند که در پنج هزارگزی جنوب خاوری دماوند واقع و دارای 10 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
مادر کی بهمن بن اسفندیار بروایت مؤلف مجمل التواریخ و القصص (ص 30). طبری (ص 688) گوید: استوریا و هی استار بنت یائیربن شمعی...بن بنیامین بن یعقوب. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 30 ح 1 و رجوع به استر شود
لغت نامه دهخدا
(اُ غُرْ)
اغر. شگون. آغال. فال. (یادداشت مؤلف). رجوع به آغال و اغال شود.
- اغور بخیر، وقتت خوش.
- بداغور، شوم. بدآغال.
- خوش اغور، خوش آغال. میمون. خجسته. (یادداشت بخط مؤلف) ، اغیاء السحاب، بر جای ایستادن ابر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
گودتر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
نعت تفضیلی است. روشن تر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). نورانی تر. بافروغ تر. منورتر:
محسوس نیستند و نگنجند در حواس
نایند در نظر که نه مظلم نه انورند.
ناصرخسرو.
که شب را تیرگی چندان نماند
که رخ پیدا کند خورشید انور.
انوری.
شاهنشه ملوک قزل ارسلان که هست
از رای و روی او بسپهر انور آفتاب.
خاقانی.
- انور التوأمین، (اصطلاح هیوی) رأس التوأم الغربی از قدر اول. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- انورالفرقدین، ستارۀ نورانی تر از فرقدان که بر پهلو و پشت دب اصغر جای دارند. (یادداشت مؤلف) ، خواب آلود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغور
تصویر اغور
گودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغور
تصویر اغور
((اُ))
برکت، شگون، اغر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انور
تصویر انور
((اَ وَ))
روشن تر، درخشان تر
فرهنگ فارسی معین