- اغمار
- جمع غمر، گول ها کار نادیدگان جمع غمر غمر کارنادیدگان نا آزمودگان
معنی اغمار - جستجوی لغت در جدول جو
- اغمار
- غمرها، مرد بی تجربه ها، نادان و احمق ها، جاهل ها، جمع واژۀ غمر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ثمار و جج ثمر میوه ها میوه آوردن درخت بار آوردن، میوه دار شدن میوه دادن میوه دار گشتن
گره زدن گیسو پشت سر، گرد آوردن اسپان را، دمه دادن
فرو نشاندن خواباندن، پنهانیدن پنهان داشتن، در دل داشتن، به دل گرفتن کینه ورزی، تورفتن، خازاندن خاز خمیر
جمع ذمر، دلیران، زیرکان، یاوران: یاری دهندگان
جمع سمر، حکایتها، افسانه ها
شتاباندن، در نور دیدن
پوشیده پنهان پنهانیده
چشم پوشی
جمع صمر، لبه ها ترش شدن شیر، گرد آوردن کالا
در دل نهادن داشتن چیزی را
عمر، زندگانی
ماه ازشب سوم تا آخر ماه، قمرها، ماهها
بیگانگان، جمع غیر
جمع غار، گاباره ها گریستک ها
ابرناکی، اندوهاندن
پیوستگی، برچسبیدن، نبریدن تپ، بایستگی
چشم پوشی
کسی را نزد دیگران کوچک کردن
در نیام کردن نیاماندن، جمع غمد، نیام ها جمع غمد نیامها غلافهای شمشیر
حالت بیهوشی، بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
جمع غفر، بز کوهی ها
جمع غر، ناآزمودگان خامان
تاریک گردیدن شب
کرکم مالیدن بر رخسار، فراپوشاندن آب، خردزدایی مستی
کوشش نمودن، کوشش کردن
جمع نمر، پلنگان به آب خوشگوار ارسیدن
در آب فرو رفتن باب فرو شدن، فرو رفتن در کاری، فرو رفتگی
غیرها، حرفهای استثنا، جمع واژۀ غیر
ثمرها، بارهای درخت، میوه ها، جمع واژۀ ثمر
غمدها، غلاف شمشیرها، نیام ها، جمع واژۀ غمد
عمرها، حیات ها، زندگی ها، کنایه از اشخاص بسیار محبوب و عزیز، جمع واژۀ عمر
قمرها، ماه ها، کنایه از زنان زیبا، جمع واژۀ قمر
غارها، جمع واژۀ غار، شکاف های معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید