چشم فروخوابانیدن. (آنندراج). چشم فروخوابانیدن و نزدیک کردن پلکها را بهم. یقال: اغضنی عنه اغضاءً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزدیک گردانیدن پلکها رابهم و فروبستن آنها را آنچنان که چیزی را نبیند: اغصی الرجل عینه اغضاءً، قارب بین جفینها و طبقها حتی لایبصر شیئاً. (از اقرب الموارد). پلکهای چشم بیکدیگرنزدیک آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی).
چشم فروخوابانیدن. (آنندراج). چشم فروخوابانیدن و نزدیک کردن پلکها را بهم. یقال: اغضنی عنه اغضاءً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزدیک گردانیدن پلکها رابهم و فروبستن آنها را آنچنان که چیزی را نبیند: اغصی الرجل عینه اغضاءً، قارب بین جفینها و طبقها حتی لایبصر شیئاً. (از اقرب الموارد). پلکهای چشم بیکدیگرنزدیک آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی).
در تاریکی درآمدن. یقال: اغسف القوم، ای اظلموا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). اظلام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، افزون گشتن شاخ درخت خرما و تباه گردیدن بار آن یا گرانبار شدن وی از بار قبل از اصلاح. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بسیار شدن شاخ نخل و فاسد شدن میوۀ آن یا گرانبار گردیدن درخت خرما: اغضف النخل، کثر سعفها و ساء ثمرها و قیل اوقرت. (از اقرب الموارد) ، آمادۀ باریدن گردیدن آسمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن آسمان بباریدن: اغضفت السماء، اخالت للمطر. (از اقرب الموارد) ، بسیار ستور گردیدن آغل نزدیک آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بسیار شدن ستوران در آغل یا خوابگاه آنان بنزدیک آب: اغضف العطن، کثر نعمه. (از اقرب الموارد)
در تاریکی درآمدن. یقال: اغسف القوم، ای اظلموا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). اظلام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، افزون گشتن شاخ درخت خرما و تباه گردیدن بار آن یا گرانبار شدن وی از بار قبل از اصلاح. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بسیار شدن شاخ نخل و فاسد شدن میوۀ آن یا گرانبار گردیدن درخت خرما: اغضف النخل، کثر سعفها و ساء ثمرها و قیل اوقرت. (از اقرب الموارد) ، آمادۀ باریدن گردیدن آسمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن آسمان بباریدن: اغضفت السماء، اخالت للمطر. (از اقرب الموارد) ، بسیار ستور گردیدن آغل نزدیک آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بسیار شدن ستوران در آغل یا خوابگاه آنان بنزدیک آب: اغضف العطن، کثر نعمه. (از اقرب الموارد)
فرو رها کردن زن پرده را بر روی خویش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انداختن زن روبنده را بر روی خویش. (از اقرب الموارد). قناع بر روی فروگذاشتن زن. (تاج المصادر بیهقی). تقول: ’اغدفت دونی القناع’. (از اقرب الموارد). پرده فروگذاشتن. (المصادر زوزنی).
فرو رها کردن زن پرده را بر روی خویش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انداختن زن روبنده را بر روی خویش. (از اقرب الموارد). قناع بر روی فروگذاشتن زن. (تاج المصادر بیهقی). تقول: ’اغدفت دونی القناع’. (از اقرب الموارد). پرده فروگذاشتن. (المصادر زوزنی).