جدول جو
جدول جو

معنی اغضاب

اغضاب(اِتْ تِ)
بخشم آوردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خشمگین ساختن: اغضبه، حمله علی الغضب. مغاضبه. (از اقرب الموارد) ، بالیدن و درهم پیچیده شدن گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درهم پیچیده شدن و بزرگ گردیدن گیاه. (از اقرب الموارد) ، سبک گردانیدن برگ درخت مو: اغلی الکرم، خفف من ورقه. (از اقرب الموارد). سبک گردانیدن گیاه را از برگ: اغلی النبت،اذا خفف من ورقه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به این معانی نیز واوی است. (از ناظم الاطباء) ، گران بها خریدن گوشت: اغلی باللحم، اشتراه بثمن غال، کقوله: کأنها دره اغلی التجار بها. (از اقرب الموارد) ، جوشانیدن دیگ را. (منتهی الارب) (آنندراج). چون یایی باشد، جوشانیدن دیگ را. (ناظم الاطباء). جوشانیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا