- اغانی
- جمع اغنیه، زه سرودها: سرودهایی که همراه با ساز دهنی خوانده میشود جمع اغنیه. سرودها آوازها، سازهایی که بی نفخ دم نوازند (سازهای غیر بادی)
معنی اغانی - جستجوی لغت در جدول جو
- اغانی
- جمع اغنیه، سرودها، آوازها، سازهای غیربادی
- اغانی
- اغنیه، سرود، آواز، در موسیقی هر نوع ساز غیربادی، به ویژه ساز زهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نزدیکان و فامیل
پنیرمایه مایه پنیر از دانه های گیاهی
گوش گنده بزرگ گوش بلبله گوش
گرویی
منسوب به افغان و افغانستان. ساخته افغانستان، از مردم افغانستان که معادل 2 ریال ایرانست
گرو، رهن، امانتی
جمع آنیه تک انا، سبوها آوندها، جمع آنیه، جمع الجمع انا آوندها آبخورها آبدانها
بی نیازی از هم
پارسی تازی گشته چغانی چغانیان منسوب به صغان چغانی
امنیّه ها، آرزوها، جمع واژۀ امنیّه
نقاط نزدیک مثلاً اقاصی و ادانی، نزدیکان، فرودستان، برای مثال تو آنی که خواهند اجرام گردون / که در مجلس تو بوند از ادانی (عنصری - ۲۸۰)
از مردم افغانستان مثلاً کارگر افغانی، واحد پول افغانستان، تهیه شده در افغانستان، مربوط به افغانستان
مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه
جمع مغنی، جایباش ها چاره ها منسوب به مغان، شرابی که زردشتیان عمل آورده باشند
جمع آنیه، ججمع اناء، آوندها، آبخورها
جمع مغینه، زنان سرود، گوی
جا، منزل
از مردم چغان، برای مثال چغانی و شنگان و ختلان و بلخ / شده روز بر هرکسی تار و تلخ (فردوسی - ۷/۲۷۶)
انا، ظرف، آوند
بی نیاز، غنی تر
بی نیاز توانگر، آوازه خوان سرود گوی
بی نیازتر، توانگرتر
سرود گوینده
بی نیاز، توانگر
سرود خوان
چراغان کردن آذین بستن: (تمام شهر را چراغانی کردند)
جشن، آئین بستن کوی و برزن و شهر و چراغ بسیار روشن کردن
شنیدن آوازها