- اعمق (اَ مَ)
دورتک. (از منتهی الارب) : ما ابعد اعمقها، چه دورتک است آن. (منتهی الارب). گودتر. عمیق تر. باعمق تر.
- امثال:
اعمق من البحر، گودتر از دریا، دراز گردیدن کشت و برآمدن خوشۀ آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). بلند شدن کشت و سنبل برآوردن آن. (از اقرب الموارد) ، نهان شدن ثریا (پروین). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پنهان شدن ستارگان. (از اقرب الموارد) ، برداشتن باد خاک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ذره ساختن باد خاک را. (از اقرب الموارد) ، گردن بند ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بروش عنق رفتن ستور. برفتار عنق راندن ستور را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بشتاب رفتن اسب و فراخ و عنق رفتن آن: اعنق الفرس، اسرع و سار العنق. (از اقرب الموارد). فراخ رفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، گردن بلند کرده نگریستن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دور شدن شهرها: اعنقت البلاد، بعدت. (از اقرب الموارد)
- امثال:
اعمق من البحر، گودتر از دریا، دراز گردیدن کشت و برآمدن خوشۀ آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). بلند شدن کشت و سنبل برآوردن آن. (از اقرب الموارد) ، نهان شدن ثریا (پروین). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پنهان شدن ستارگان. (از اقرب الموارد) ، برداشتن باد خاک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ذره ساختن باد خاک را. (از اقرب الموارد) ، گردن بند ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بروش عنق رفتن ستور. برفتار عنق راندن ستور را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بشتاب رفتن اسب و فراخ و عنق رفتن آن: اعنق الفرس، اسرع و سار العنق. (از اقرب الموارد). فراخ رفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، گردن بلند کرده نگریستن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دور شدن شهرها: اعنقت البلاد، بعدت. (از اقرب الموارد)
