- اعلامات
- جمع اعلام
معنی اعلامات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع اعلان
جمع واژۀ علامت، نشان، نشانی، آنچه برای راهنمایی در جایی نصب می کنند، علم، رایت، درفش، وسیله ای شامل یک قطعه چوب یا فلز افقی با میله ها و پره هایی که به صورت عمودی در بالای آن وصل شده و در مراسم عزاداری عاشورا آن را بر دوش حمل می کنند
جمع علامت. یا علامات آسمانی. کائنات الجو
آموزاک، آموزه ها
رسانیدن (نامه یا پیام) ایصال، جمع ابلاغات، رساندن اوراق قضائی بوسیله ماء مور مخصوص به اشخاصی که در آن اوراق قید شده است. یا ابلاغ حکم. رساندن حکم دادگاه است به محکوم علیه بصورت قانونی. یا ابلاغ دادنامه. رسانیدن حکم برویت اصحاب دعوی یا قایم مقام قانونی آنان بصورت قانونی. یا ابلاغ عادی. رساندن دادنامه است باطلاع محکوم علیه بوسیله تسلیم رونوشت حکم غیابی به بستگان و خدمه یا الصاق با قامتگاه یا درج در مطبوعات. یا ابلاغ واقعی. تسلیم رونوشت حکم غیابی است بشخص محکوم علیه غایب یا قایم مقام قانونی او بطریق قانونی
جمع استعلام
اسلام خود وچک است و افزون) یت (بر آن روا نیست مسلمانی دارای مشخصات اسلام بودن اسلامی بودن، توضیح چون اسلام خود مصدر است نیازی بافزودن (- یت) مصدری نیست و این ترکیب اصلا نابجا و غلط است
آگهی ها، داده ها، درونداد
کارها
جارنامه، بانگ نامه، پخشنامه
دانسته ها
ویرایش ها جمع اصلاح
نهاده ها یله ها جمع اطلاق یا اطلاقات دیوان. مطالبات و مصادرات دیوانی
آگهی ها جمع اطلاع
جمع اعجاز
جمع اعتدال
آگاهنامه آگهی ورقه ای خطی یا چاپی که در آن امری را بسمع مردم برسانند. ورقه ای جهت آگاهی مردم که از طرف دولت یا حزبی صادر شود
جمع اغلاق
انجامیده ها فرنامشان جمع اقدام
جمع الزام
جمع اکرام
جمع الهام
جمع انعام بخششها دهشها عطاها
جمع ایهام
درس شرعیات و علوم دینی، درس و چیزهای آموختنی متوسطه
مجموعۀ آگاهی ها و اطلاعات
مجموعه قوانینی که از طرف دولت، حزب یا جمعیتی منتشر می شود و مطلبی را بدون بحث و تفسیر به اطلاع عموم می رساند مثلاً اعلامیۀ حقوق بشر
اصلاح، در علوم سیاسی تغییر در امور اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی کشور
چیزهای دانسته شده و علوم
اطلاع، گیشه یا محلی در یک اداره یا مؤسسه برای راهنمایی مراجعه کنندگان، وزارتخانه ای برای حفظ امنیت کشور مثلاً مامورهای اطلاعات
Declaration, Proclamation