شیرین تر. (آنندراج). گواراتر. (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از عذب. خوشگوارتر. گوارنده تر. خوشتر. خوشمزه تر. خوش طعم تر. لذیذتر. (یادداشت بخط مؤلف) : و هذا النهر کأسمه فرات، هو من اعذب المیاه و اخفها. (رحلۀ ابن جبیر). و اعذب المیاه و اخفها ماء جیحون. (صورالاقالیم اصطخری). - امثال: اعذب من ماء البارق. چنانکه در وصف شعر گفته اند: اعذبه اکذبه. (از یادداشتهای مؤلف).
شیرین تر. (آنندراج). گواراتر. (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از عذب. خوشگوارتر. گوارنده تر. خوشتر. خوشمزه تر. خوش طعم تر. لذیذتر. (یادداشت بخط مؤلف) : و هذا النهر کأسمه فرات، هو من اعذب المیاه و اخفها. (رحلۀ ابن جبیر). و اعذب المیاه و اخفها ماء جیحون. (صورالاقالیم اصطخری). - امثال: اعذب من ماء البارق. چنانکه در وصف شعر گفته اند: اعذبه اکذبه. (از یادداشتهای مؤلف).
مرد بی زن. (ناظم الاطباء). مرد بی زن. هوقلیل. او لاتقل: اعزب، للرجل الذی لا اهل له و یقال: رجل عزب و امراءه عزباء. (منتهی الارب). آنکه او را زن نباشد. و این نادر است و بیشتر عزب و عزیب گویندو مؤنث آن عزباء است. (از اقرب الموارد). و فی الحدیث: ان النبی صلی اﷲ علیه و آله کان یعطی الاّهل حظین و الاعزب حظاً. (ناظم الاطباء).
مرد بی زن. (ناظم الاطباء). مرد بی زن. هوقلیل. او لاتقل: اعزب، للرجل الذی لا اهل له و یقال: رجل عزب و امراءه عزباء. (منتهی الارب). آنکه او را زن نباشد. و این نادر است و بیشتر عَزَب و عزیب گویندو مؤنث آن عزباء است. (از اقرب الموارد). و فی الحدیث: ان النبی صلی اﷲ علیه و آله کان یعطی الاَّهل حظین و الاعزب حظاً. (ناظم الاطباء).
پشتدار فرزند دار، باز ستاننده پس گیرنده، دیر پرداز سپس آینده، سپس اندازنده درنگنده کسی که عقب - یعنی جانشین - داشته باشد بعبارت دیگر آنکه اولاد دارد معقب و آن کس که فرزند ندارد بلاعقب است. آنکه از پس آید پس آینده، آنکه بعقب اندازد درنگ کننده
پشتدار فرزند دار، باز ستاننده پس گیرنده، دیر پرداز سپس آینده، سپس اندازنده درنگنده کسی که عقب - یعنی جانشین - داشته باشد بعبارت دیگر آنکه اولاد دارد معقب و آن کس که فرزند ندارد بلاعقب است. آنکه از پس آید پس آینده، آنکه بعقب اندازد درنگ کننده