- اعفک (اَ فَ)
سخت گول. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). احمق. (تاج المصادر بیهقی) : اعفک و انوک، بغایت احمق. (یادداشت بخط مؤلف) ، تیره کردن آب را و دردی ناک نمودن شراب و دوشاب و روغن و مانند آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیره کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). تیره و دردی ناک ساختن روغن و شراب و جز آن. (از اقرب الموارد) ، پیه ناک شدن کوهان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پیه دار شدن کوهان. (از اقرب الموارد) ، خداوند گلۀ شتران بسیار شدن و آن از پنجاه بوده تا صد. (تاج المصادر بیهقی). دارای عکره یعنی پاره ای از گله از پنجاه تا صدیا پنجاه تا شصت و هفتاد شدن. (از اقرب الموارد)
