- اعضا
- هموندان، اندام ها
معنی اعضا - جستجوی لغت در جدول جو
- اعضا
- جمع عضو، اندام ها، هموندان، کارمندان جمع عضو. اندامها آلات، کارمندان، جمع عضو. اندامها آلات، کارمندان
- اعضا
- عضوها، بخشهایی از بدن با کارکرد مشخص مانند دست ها، پاها، سرها، قلب ها، ریه و معده ها، اندام ها، افراد از جماعت، کنایه از کارمندان یک اداره، جمع واژۀ عضو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دروغ ساختن، دروغ بستن چفته بستن
ناخوش داشتن، دشوار زادن، درماندگی
جمع عضو، اندام ها، کارمندان
عضدها، بازوها، کنایه از یارها، یاورها، مددکارها، جمع واژۀ عضد
خشنودش سگیرش خشنود کردن راضی گردانیدن ترضیه دادن چیزی به کسی برای خشنود کردن او اقناع
پیشکش، داده، بخشش
دستینه، دستنوشت
گاهی
جمع عبء سنگین ها بارها
دادن، و عطا نمودن، بخشیدن، بخشش دهش، گردن نهادن، پذیرش آزبا (دعا)
باریک بازو
دست تنها، برادر مرده، بی کس و کار
نافرمانی برندادن
شام خورانیدن، عطا کردن، شام خوراندن، کورکردن
جمع عزیز گرامیان عزیزان
جمع عدو دشمنان
مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
خوراندن خوار گرداندن، رنجاندن، نام و نشانی نوشتن، رویاندن، در بند ماندن
کور کردن
بلند، نفیس، برگزیده ای از هر چیز، اعلاتر، بهتر، بلند کردن، بر کشیدن بر آوردن، افراشتن، برتر بلندتر بالاتر، برگزیده از هر چیز. یا اعلی وادنی. برتر و فروتر. یا اعلی و اسفل. بالاتر و پایین تر و برتر و فروتر. توضیح این کلمه را ایرانیان گاه بصورت (اعلا) نویسند. یا اعلی حضرت. عنوانی مخصوص شاهان و سلاطین
گذشت چشم پوشی تاریک شدن، پلک هشتگی از بیماری های چشمی گناه بخشیدن چشم پوشی کردن، چشم پوشی گذشت، گناه بخشیدن چشم پوشی کردن، چشم پوشی گذشت
یکی کردن پس و پیش
دست، دستینه نهادن، روا داشت، روان کردن، فرمان را گذرانیدن، راندن، جایز داشتن، علامتی که پای نامه یا سند گذارند، نام خود که در زیر ورقه نویسند، در گذرانیدن
نیکوتر پاکیزه تر
لاتینی تازی شده هاس ونیز ونیز هم اندی بنیز نیز باز هم
عطا کردن، بخشیدن، بخشش کردن، بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، جدوا، داشاد، دهشت، عتق، بغیاز، بذل، داشن، داد و دهش، احسان، سماحت، صفد، عطیّه، برمغاز، منحت، داشات، جود، فغیاز
بار، سنگینی، بار بسته، جمع واژۀ عبء
مثل، نظیر، جمع واژۀ عبء
مثل، نظیر، جمع واژۀ عبء
راضی کردن، خشنود کردن، برآورده کردن
عدوها، خصم ها، دشمن ها، جمع واژۀ عدو
بلند گردانیدن، بالا بردن، بر جای بلند برآمدن
علامت یا اسمی که پای نامه یا سند بگذارند، دستینه، نام خود را در ذیل حکم، نامه یا سند نوشتن، اجرا کردن، تمام کردن و پایان دادن کاری یا امری