معنی اعضاد - فرهنگ فارسی عمید
معنی اعضاد
- اعضاد
- عضدها، بازوها، کنایه از یارها، یاورها، مددکارها، جمع واژۀ عضد
تصویر اعضاد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اعضاد
اعضاد
- اعضاد
- بچپ و راست رفتن تیر. یقال: رمی فاعضد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بچپ و راست رفتن تیر. (آنندراج). براست و چپ رفتن تیر. تَعضید. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا