معنی اعدان - جستجوی لغت در جدول جو

اعدان(اِ)

لغت نامه دهخدا

دو سیّارۀ سعد که منظور سیّاره مشتری و سیّاره زهره است
گیاهی دارای برگ های متناوب و خارهای سه پهلو که شتر آن را به رغبت می خورد و بهترین علف برای شتران است
نوعی میمون

فرهنگ فارسی عمید

اعوان

عون ها، یاری ها، مساعدها، مددکارها، جمع واژۀ عون

فرهنگ فارسی عمید

اعدام

کشتن کسی به عنوان مجازات، نیست کردن، نابود کردن

فرهنگ فارسی عمید

اعداد

عددها، شمارگان، ساز و برگ جنگ، جمع واژۀ عدد

فرهنگ فارسی عمید

ابدان

بدن ها، تن ها، جسم ها، جمع واژۀ بدن

فرهنگ فارسی عمید

اعداد

آماده گردانیدن، مهیا ساختن

فرهنگ فارسی عمید

اعیان

ثروتمندان، اشراف، بزرگان، کسی که اخلاقی مانند اشراف و بزرگان دارد، اعیانی، بناها، ساختمان ها، اعیانی، مصالح ساختمان از قبیل سنگ، آجر، چوب، آهن، در، پنجره و امثال آن ها، عین

فرهنگ فارسی عمید

اعلان

آشکار کردن، ظاهر ساختن، نوشته یا ورقۀ چاپ شده که به وسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع عموم می رسانند، آگهی

فرهنگ فارسی عمید

اعیان

جمع عین، بزرگان اشراف

فرهنگ لغت هوشیار

اتدان

تر کردن، خیساندن

فرهنگ لغت هوشیار

اعلان

آشکاراندن آشکارا کردن پدید ساختن، آگهی، جمع اعلانات. آشکار کردن، علنی کردن

فرهنگ لغت هوشیار

اعوان

مدد کاران، یاوران، یاران

فرهنگ لغت هوشیار

سعدان

شاد مان، خارکویک (نخل خرما)، پستانه خاری است خوراک اشتر، کپی کپیک (بوزینه) به صیغه تننیه ناهید و زاوش (زهره و مشتری)، گل کرکی از گیاهان گیاهی از تیره گل سرخیان که دارای برگهای متناوب و گلهای محوری است و دارای اندامهای پرزآلود است و آن بومی افریقا است

فرهنگ لغت هوشیار

اعداء

دشمنان، جمع عدو، دشمنان یاری دادن، توانا گرداندن، دلیری درسخن بی پروایی، دشمنی کردن، بازگفتن جمع عدو دشمنان

فرهنگ لغت هوشیار

اردان

جمع ردن، تریزها تریز در پارسی به آستین گفته میشود که آستین را با گذاشتن و افزودن پارچه سه گوشه ای به نیم تنه می دوزند تریز کاری تریز ساختن

فرهنگ لغت هوشیار