جدول جو
جدول جو

معنی اعتوار - جستجوی لغت در جدول جو

اعتوار
دست به دست کردن، به پستاگرفتن (پستا نوبت)
تصویری از اعتوار
تصویر اعتوار
فرهنگ لغت هوشیار
اعتوار
((اِ))
دست به دست دادن، به یکدیگر عطا کردن
تصویری از اعتوار
تصویر اعتوار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجتوار
تصویر اجتوار
همسایگی کردن همسایه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استوار
تصویر استوار
پایدار، ثابت، متقن، پا برجا، راسخ، متین، محکم، امین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتذار
تصویر اعتذار
شکایت نمودن، عذر خواستن، پوزش خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
پوشنه نهادن (پوشنه جلد معجر) روسری بستن، دستار نهادن، زاییدن پس از نومیدی (یائسگی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
قول واعتماد، اطمینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیار
تصویر اعتیار
ایرمان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتوال
تصویر اعتوال
بگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتنار
تصویر اعتنار
به یکسو شدن، کناره گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتمار
تصویر اعتمار
سر پوشیدن، آهنگیدن، دستار بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتفار
تصویر اعتفار
بر زمین زدن، برتاختن، خاک آلودگی، برخاک افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصار
تصویر اعتصار
فشار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتسار
تصویر اعتسار
سخت گیری تنگ گرفتن، ستمگری زورگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
اعتماد، قدر، منزلت، آبرو، در علم اقتصاد حق خرید کالا یا استفاده از خدمات بدون پرداخت فوری پول، راستی، درستی، چیزی یا کسی را با دیگری قیاس کردن، چیزی را نیک انگاشتن و شگفتی کردن، عبرت گرفتن، پند گرفتن، در علم اقتصاد مبلغی که در بودجه برای کارهای مشخص درنظر گرفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتصار
تصویر اعتصار
فشردن، فشردن انگور یا جامه که آب آن گرفته شود، بیرون آوردن مال از دست کسی به عنوان غرامت یا به جهت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استوار
تصویر استوار
محکم، پایدار، پابرجا، سخت، برای مثال تا نکنی جای قدم استوار / پای منه در طلب هیچ کار (نظامی۱ - ۷۰)
راست و درست، امین، مورد اعتماد،
در امور نظامی درجه داری که دارای درجه ای بالاتر از گروهبان یکم و پایین تر از ستوان سوم است
استوار داشتن: برقرار داشتن، اطمینان داشتن، باور داشتن، امین شمردن
استوار ساختن (کردن): محکم کردن، تایید کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتزار
تصویر اعتزار
عزیز شدن، گرامی شدن، عزت، ارجمندی، عزیز شمردن، گرامی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استوار
تصویر استوار
((اُ تُ))
محکم، پایدار، سخت، مورد اعتماد، امین، درجه ای در ارتش، میان گروهبان و افسریار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتذار
تصویر اعتذار
((اِ تِ))
پوزش خواستن، گله کردن، پوزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
((اِ تِ))
پند گرفتن، آبرو، قدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتذار
تصویر اعتذار
عذر خواستن، پوزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتبار
تصویر اعتبار
Credibility, Validity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استوار
تصویر استوار
Steadfast
دیکشنری فارسی به انگلیسی
непоколебимый
دیکشنری فارسی به روسی
надежность , действительность
دیکشنری فارسی به روسی
Glaubwürdigkeit, Gültigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
достовірність , дійсність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
wiarygodność, ważność
دیکشنری فارسی به لهستانی
可信度 , 有效性
دیکشنری فارسی به چینی